پدر، تنها حامی انسان از زمان کودکی تا بزرگسالی است، کسی که بدون هیچ چشم داشتی هر آنچه دارد می بخشد. دلنوشته ها و متن های برای پدر فوت شده، در مورد از دست دادن شخصی است که دیگر هرگز نمی توان در زندگی و تمام عمر همانند او را پیدا کنی. درگذشت پدر یا مادر از دردناک ترین و غم انگیزترین اتفاق های زندگی هر شخصی است. سعی کردیم در این مطلب سلام دنیا، مجموعه ای از انواع متن های کوتاه، ادبی و غمگین در مورد فوت پدر؛ دلنوشته برای پدر از دست رفته؛ متن های زیبا و احساسی برای پدر فوت شده؛ متن ادبی و کوتاه برای سالگرد فوت پدر شده؛ متن برای روز پدر فوت شده؛ عکس نوشته در باره پدر فوت شده و غمگین برای پدر فوت شده گردآوری نماییم.
عکس، دلنوشته و متن های زیبا و غمگین برای پدر فوت شده
متن بلند در مورد پدر فوت شده
پدر از دست رفته ام!
هرگاه به تو فکر می کنم، آرام می شوم. دلم می خواهد تا برای تو بنویسم و به دست فرشته ها بسپارم تا برای تو بیاورند. جملاتم را می نویسم و با آمدن سر مزارت می خوانم. تو کجا هستی؟ آیا در آرامگاهت هستی؟ یا در قاب عکسی که هر زمان دلم برای تو تنگ می شود، آن را بوسه باران می کنم.
دوست دارم برایت بنویسم و با تو صحبت کنم تا شاید اندکی از دلتنگی ام کم شود. اما پدر از دست رفته ام، تو را به جان مادر قسمت می دهم با من حرف بزن. برای آرامش یافتنم، صدای تو را می خواهم. دل می خواهد چیزی از من درخواست کنی تا بگویم: چشم! دلم می خواهی سراغی از من بگیری ولی افسوس نمی گیری. باور نمی کنم که دیگر نمی توانم صدای تو را بشنوم.
حتما بخوانید: شعر و متن دلتنگی دختر برای پدر فوت شده
هر گاه پیرمردهایی که تسبیح به دست گرفتند را می بینم، با یاد تو می افتم، که همیشه تسبیح می گرداندی و می گردانی. من می گفتم: بابا، تسبیحت را به من بده تا با آن ذکر بگویم. تو می گفتی: با انگشتانت ذکر بگو. بابا دستانت را به من بده، دلم می خواهد با انگشتان تو ذکر بگویم.
گاهی ناگهان از جا بلند می شوم و بهانه تو را می گیرم. به اتاق خالی تو می روم و کتابهایت را که روی آنها خاک نشسته است، می بینم، من به اندازه ذره ذره گرد و غبار هزاران بار غصه و اندوه می خورم. چقدر دلم می خواهد اینجا بودی و برای من کتاب می خواندی. آنجا که لقمان به پسرش نصیحت می کند که پدر و مادر را سپاسگزاری کن و من به خاطر تو شکرگزاری کنم و از تو بابت همه چیز تشکر نمایم.
///////////////////////
دلنوشته غمگین درباره از دست دادن پدر
سلام بابا! بالاخره بر سر آرامگاهت آمدم. بالاخره زمان پیدا کردم تا با تو خلوت کنم. با خودم فقط حرف ها و درد دل هایم را آوردم نه اشکهایم را. آمدم تا به تو سلام کنم و با تو صحبت کنم. به یاد داری که چقدر به ما سفارش می کردیم تا مهربان باشیم؟ چه سوال مسخره ای! البته که یادت هست. بابا جان! ما دیگر با هم مهربان نیستیم. تو در کنارمان نیستی تا دوباره چیزهایی که یادمان داده بودی را به یادمان بیاوری.
پدر جان! تو نیستی و هر یک از ما در جایی از این شهر و یک سمت این دنیا در لاک خودمان فرو رفته ایم. انگار دیگر انگیز و دلیلی برای اینکه دور هم جمع شویم، نداریم. حالا نگو که برای شکایت آمده ام. دستهایم را ببین، چشمانم را نگاه کن. در غصه فراق تو ضعیف شده اند و من از این موضوع ناراحت نیستم. من حاضرم از این ضعیف تر و لاغرتر شوم ولی تو را به من برگردانند.
آخ که چقدر دلم می خواهد صبح از خواب بیدار شوم و ببینم که دوباره بچه شده ام و تو با صدای بلند و مردانه ات می گویی: نان سنگک خریدم؛ بیایید تا سرد نشده. ما هم یکی یکی بیاییم و... پدر جان! تو نیستی و دیگر نه نان ها طعم زندگی می دهد و نه قل قل سماور صدای خوشبختی می دهد. حتی کوچه های شهر پر از تنهایی است. حس می کنم بی کس و غریب هستم. امشب از کوچه دلتنگی هایم بگذر تا صدای گام هایت را شماره کنم.
به دنبال قدم هایت بدوم، خاک پایت را سرمه چشمانم کنم، و پای تو را بوسه باران. و تو دست پر مهرت را بر سرم بکشی و دلداریم بدهی. با آن صدای گرمت بگویی: «بلند شو و محکم باش فرزندم!» و به خاطر این صدای قوی هم که شده، سر پا شوم. هوا تاریک شده و مجبورم که بروم. ای کاش می شد تا ابد اینجا بنشینم. ولی برمی گردم پدر. زور برمی گردم. خداحافظ.
متن ادبی برای سالگرد فوت پدر
بابا جان!
قلبم تهی است. وجود من با مرگ تو خالی شد. انگار چیزی را گم کرده ام و آن چیز تو هستی. نبودنت، و تو را ندیدنت برای من دشوار است. دیگر خانه پدری برایم چه معنایی دارد؟ زمانی که تو نیستی تا به باغچه آب بدهی؟ تو نیستی تا به رویمان در را باز کنی و خود در یک گوشه آرام بنشینی و بازی بچه ها را تماشا کنی.
خانه خالی است، مثل قلب ما و یکایک سلول های وجودمان درد می کند. حالا از چه کسی سراغ کودکی ام را بگیرم؟ چقدر خاطره اولین کفشی که برایم خریدی را دوست دارم. دوباره برایم تعریفش کن. تنها من بودم و تو. چقدر خوب بود. خودمان دو نفر رفتیم.
حتما بخوانید: متن در مورد مادربزرگ فوت شده زیبا و احساسی
بابا جان، یادت هست یک خاطره هم از بچگی من داشتی که همیشه تعریف می کردی و به من می خندیدی. و من چقدر از دستت عصبانی می شدم. الان بیا و آن خاطره را هزاران بار بگو و بخند. من نه دیگر عصبانی می شوم و نه دیگر خجالت می کشم، فقط لبخند می زنم و به آهنگ صدای تو گوش می دهم و ذوق می کنم.
چقدر دلم می خواهد بگویم: بابا و تو بگویی: جان بابا؟ بعد بدانم که سرحال و خوشحال هستی و من خودم را آن وقت برای تو لوس کنم. بابای دوست داشتنی من! دیشب توی خواب گریه می کردم. بیدار که شدم، می گفتند که اسم تو را صدا می زدم. دلم می خواهد کنارم باشی و منو در پناه خودت بگیری. هر وقت می خوابم تو را می بینم. چقدر خوابیدن را دوست دارم.
///////////////////////
متن کوتاه برای سالگرد پدر فوت شده
می دانی دلتنگی چیه؟ دلتنگی اینکه بنشینی و به خاطرهایی که با پدرت داشتی فکر کنی ... آن وقت یک لبخند بیاید روی لبانت... ولی چند لحظه بعد.... شوری اشک هایت، شیرینی خاطرات را از یاد ببرد.
///////////////////////
اگر یک پدر دارید که الان کنارتونه و داره نفس می کشه خوشبختید ولی خودتان متوجه نیستید.
///////////////////////
حتما بخوانید: متن سالگرد فوت خواهر
///////////////////////
پدرم کاش عکست نفس می کشید.
///////////////////////
متنفرم از تقویمی که روز پدر دارد. انگار یادش نیست که ممکن است کسی پدر نداشته باشد.
///////////////////////
روز پدر را آرام تر جشن بگیرید ممکن است بچه ای یتیم باشد.
///////////////////////
متن برای روز پدر فوت شده
ای کاش خداوند یک فرصت دیگر به من می داد تا بیشتر با پدر بودن را احساس کنم؛ کاش می شد دوباره تو آغوشش برم و بهش بگم چقدر دوستش دارم، بهش بگم بابا جان زندگی بی تو معنایی نداره، کاش می شد لحظات از دست رفته را جبران کرد، بابا جان خیلی دوستت دارم، دلم تنگ شده برات، خداجان مراقب بهترینم باش. توی زندگی نبودن هایی هست که جایشان به هیچ بودنی پر نمی شود؛ حسرت هایی هست که هیچ وقت از دل آدم بیرون نمی رود؛ مثل حسرت نداشتن پدر و مثل جای خالی پدر.
/////////////////////////////////////////////////
پدر عزیزم
قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند. میگویم: خدا جان! اجازه بده که فقط یک بار دیگر صدایش را بشنوم و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم. فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را میگذارم. اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم.
میترسم کسی سر برسد و بگوید که دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم. دلتنگ کسی که پشت و پناهم بود. دلتنگم برای او که تا بود، نمیدانستم امنیت و بخشش و مردانگی همه با او معنا میشود. کاش میشد فرصتهای رفته را جبران کرد، کاش میآمدی و من میگفتم که دیگر قدر تو را میدانم. آنوقت به جای این همه خیرات برای تو هدیهای میخریدم.
حالا که جسم تو اینجا نیست، سعی میکنم خاطراتت را زنده کنم؛ غرور و نجابت، پاکی و صفای قدم، سنگینی سکوت و نگاههای نافذ تو را به خاطر میآورم و ریز ریز مثل بارانهای طولانی و بیشتاب ساعتها اشک میریزم.
اگر کسی اشکهایم را دید، به من میگوید که باید صبر کنم. چه میگویند؟ در مرگ تو صبر؟ این تو بودی که به من صبر را یاد میدادی، حالا که تو نیستی، چه کسی به من از صبر بگوید تا حرفش را باور کنم؟ نیشخند میزنم. خون از چهار گوشه جگرم میچکد اما در ظاهر صبر میکنم و اشک هایم را از دیگران پنهان میدارم.
/////////////////////////////////////////
عکس نوشته غمگین درباره پدر از دست رفته
///////////////////////
///////////////////////
سخن آخر
از دست دادن پدر، یا عزیزان از بدترین اتفاقها در زندگی هر فردی است. شاید نوشتن متن ها و دلنوشته برای پدر فوت شده؛ کسی که دیگر نمی توان در زندگی مثل او را بیابی، می تواند مرهم کوچکی برای تسکین دل شکسته باشد.