اگرچه بیت کوین اساسا با ارزهای ملی تفاوت دارد، اما در واقع نوع خالص تری از پولی است که بسیاری دولت ها ضرب می کنند. ارز صرفا ابزاری برای دادوستد است. تصور کنید که مادر جیم یک ساندویچ همبرگر را برای ناهار در کیفش می گذارد و مادر یوهان یک ساندویچ هات داگ در کیفش می گذارد. در بوفه مدرسه، يوهان به همبرگر جیم نگاه می کند و به نظرش می آید که دوست دارد به جای هات داگ خودش، همبرگر بخورد. به جیم می گوید که مایل است هات داگش را با همبرگر جیم عوض کند. خوشبختانه جیم با حسرت در حال نگاه کردن به هات داگ بود و مایل بود که برای ناهار آن هات داگ را بخورد. جیم این پیشنهاد را می پذیرد و این دو نفر باهم دادوستد می کنند. در این سناریو، غذا ابزار دادوستد یا ارزی بود که از آن استفاده شد تا هر دو پسر ناهار موردنظرشان را دریافت کنند.
برخی از انسان شناسان این فرآیند مبادله کالا به وسیله ارزی مورد توافق را وجه تمایز انسان از سایر حیوانات می دانند. آغاز استفاده از ارز در واقع آغاز تمدن بشر بود؛ به عبارت دیگر زمانی که عده ای از مردم تجارت را آغاز کردند تمدن شکل گرفت. فرض کنید که یک بازرگان عهد باستان از ایران به ترکیه سفر می کند و کالاهای بسیاری را از جمله ابریشم، قالیچه و ادویه بر پشت شترش حمل می کند. او به ترکیه می رسد و مغازه داری را می یابد که کارش فروش قالیچه های شرقی است. مغازه دار مجموعه ای از مروارید و زمرد دارد که قصد دارد در قبال قاليچه ها به بازرگان ایرانی بدهد. بازرگان این مبادله کالا به کالا را می پذیرد و وقتی که مغازه دار هزینه قالیچه ها را پرداخت می کند، مالکیتش به او منتقل می شود. در این سناریو، مروارید و زمرد در واقع ارزی بود که بازرگان ایرانی و مغازه دار ترکیه ای بر سر آن توافق کردند و برای مبادله از آن استفاده کردند. اما اگر بازرگان چنین ارزی را برای مبادله قبول نمی کرد چه اتفاقی می افتاد؟ یا مغازه دار مجبور بود که ارز دیگری پیدا کند؛ مثلا مهره های نفیس، طلا یا نقره استفاده کند و یا در غیر این صورت این معامله انجام نمی شد.
منظور ما از ارز بودن بیت کوین این است که ابزاری برای معامله است و افراد یا سایر نهادها از جمله کسب و کارها می توانند آن را در قبال ارائه خدمات یا کالا بپذیرند یا نپذیرند.
پول به عنوان ارز
پول نوعی منحصر به فرد از ارز است که دارای ارزشی ثابت است. با گسترش تجارت میان تمدن ها، بازرگانان نیاز پیدا کردند تا دادوستد خود را با استفاده از ارز رایج تری انجام دهند که در نقاط بیشتری قابل پذیرش بود. معمولا ارز به صورت طلا، نقره و سایر فلزات گران بها بود. آن مغازه دار ترکیه ای می توانست مقدار مشخصی از طلا را نزد خود نگه دارد و برای خرید کالاهایی که بازرگانان با خود به همراه می آوردند استفاده کند، خواه آن بازرگانان اهل ایران بودند، خواه چین، اتیوپی و یا خاور نزدیک به جای جستجو به دنبال چیزی ارزشمند برای پرداخت در برابر قالیچه های شرقی، مقداری ثابت از طلا را می شد به عنوان بهای هر کالایی پرداخت که بازرگانان می فروختند.
با رشد جوامع و توسعه دولت ها به مؤسساتی قدرتمندتر و باثبات تر، به تدریج از فلزات گران بها و سایر فلزات ارزشمند همچون برنز و نیکل تا سکه های ضربی که ارزشی مشخص داشتند استفاده کردند. مردم می توانستند با آن سکه ها نه تنها هزینه خدمات و کالاها را به یکدیگر پرداخت کنند، بلکه مالیات را نیز به دولت پرداخت کنند. به عبارت دیگر، سکه های ضربی دولتی به عنوان وسیله ای بود تا دولت ها از مردم مالیات دریافت کنند. بازرگانانی که بین جوامع مختلف سفر می کردند می توانستند همچنان از سکه های طلا که ارزشی جهانی داشت استفاده کنند و یا می توانستند از سکه های محلی استفاده کنند و هنگامی که به مکان های مختلف می رسیدند، می توانستند آنها را تبدیل کنند.
بگذارید به سرعت به قرون وسطی بیاییم، یعنی زمانی که جهانگردان اروپایی به سرزمینهایی دوردست همچون چین سفر می کردند. مارکوپولو متوجه شد که مردم چین به جای حمل کیسه های سنگین پر از سکه، اسکناس هایی کاغذی داشتند که با مبلغی مشخص قابل خرید مجدد بودند. این اسکناس ها مشابه چیزی بود که امروز آن را "پول نقد" می نامیم. این اسکناسها ذاتا ارزشی از خود نداشتند، جز كاغذی که بر روی آن چاپ شده بودند. اما حکومت یا بانکی که آن ها را صادر کرده بود، ضمانت می کرد که به اندازه مبلغی مشخص ارزش دارند. مارکوپولو به اروپا برگشت و درباره سیستم پولی که چینی ها استفاده می کردند به مردم گفت و آنها او را مورد تمسخر قرار دادند، زیرا این سیستم از نظرشان غیرمنطقی بود. از اینها گذشته، چطور یک دولت می توانست تضمین کند که تکه ای کاغذ دارای ارزشی مشخص است؟ مردم برایشان بسیار راحت تر بود که از همان سکه ها استفاده کنند.
در نیمه دوم قرن هفدهم، بانک سوئد تصمیم گرفت تا به جای سکه، اسکناس های کاغذی منتشر کند. هرکسی که یک اسکناس بانکی داشت می توانست آن را به بانک ارائه کند و مقداری مشخص از طلا یا نقره دریافت کند. با این حال، در صورتی که بانک ها ورشکست می شدند، اسکناس های بانکی بی ارزش می شدند. خیلی زود انگلستان نیز این جریان را دنبال کرد و بانک انگلستان شروع به انتشار اسکناس هایی کرد که به شکل قرض به خانواده سلطنتی بود. به عبارت دیگر پادشاه یا ملکه به هرکسی که آن اسکناس ها را در اختیار داشت، بدهکار بودند. به عبارت ساده، نظام پولی امروزی که ما استفاده می کنیم، در واقع شکل کامل قرض میان دولت و افراد است.
سیستم استفاده از اسکناس هایی که توسط بانک مرکزی یا خزانه داری تضمین شده بود و مورد نظارت حکومت مرکزی بود در سراسر اروپا و دنیای جدید گسترش یافت. تا صدها سال، این اسکناس ها با استاندارد طلا یا نقره پشتیبانی می شد. این بدان معنی بود که بانک مرکزی می بایست طلا یا نقره را به اندازه کافی ذخیره می کرد که بتواند ارزش پول را حفظ کند تا در صورتی که هر یک از شهروندان بخواهند همه اسکناس هایشان را نقد کنند، بتوانند سهمی متناسب از آن طلا یا نقره ها دریافت کنند.
در زمان ریاست جمهوری نیکسون، استاندارد طلا لغو شد. این بدان معنی است که بانک مرکزی دیگر قادر نیست بهای چاپ شده بر روی اسکناس را پرداخت کند. ارزش اسکناس دیگر بر اساس میزان طلایی که می شود در قبال آن اسکناس دریافت کرد، محاسبه نمی شود، بلکه اکنون ارزش اسکناس بر اساس آنچه که حکومت تعیین کند مشخص می شود. به این مفهوم فیات ارز بدون پشتوانه می گویند. فیات به معنای ایمان است و برای استفاده از پولی که توسط دولت صادر شده، باید ایمان داشته باشید که دولت ارزش آن را پشتیبانی می کند.
امروزه، هر حکومت ملی دارای پول مخصوص به خود است. برزیل رئال دارد، هند روپیه، آمریکا دلار، انگلستان پوند استرلینگ، اتحادیه اروپا یورو، ترکیه لیر را دارد و اردن دینار. به علاوه، اکنون دولت ها به روشهای مختلف و بیشتری نسبت به گذشته می توانند پولی را که منتشر کرده اند، دست کاری کنند. آنها می توانند مقدار پول در گردش را با چاپ کردن یا حذف پول نقد، کنترل کنند. می توانند با افزایش یا کاهش نرخ بهره ارزش پول نقد را تعیین کنند و بدین ترتیب تورم را کاهش یا افزایش دهند قدرت خرید مردم را کاهش یا افزایش دهند.
بیت کوین به عنوان ارز
این واقعیت که بیت کوین ها توسط یک حکومت مرکزی منتشر نشده اند به این معنی نیست که بی ارزش هستند. اگر به عقب برگردیم و با یک درک اولیه به موضوع نگاه کنیم، این واقعیت نشان می دهد که چاپ نشدن توسط یک حکومت مرکزی، به این معنی است که در واقع نوع شرعی تری از ارزهایی همچون دلار، یورو یا سایر پول های ملی است.
به خاطر داشته باشید که ارز صرف وسیله ای برای تبادل است که طرفین یک تراکنش می توانند بر سر آن توافق کنند. به رغم آن که تاکنون دلار رایج ترین ارز مورداستفاده در آمریکا است می توانید به هر فروشگاهی بروید و هر چیزی را با دلار بخرید)، اما تنها راه مذاکره بر پرداخت نیست. برای مثال، اگر شخصی در یک رستوران سفارش غذا دهد و پس از میل کردن غذایی عالی هیچ پولی برای پرداخت نداشته باشد، احتمالا مجبور خواهد شد که به آشپزخانه برود و آن قدر ظرف بشوید تا هزینه آن وعده غذایی جبران شود.
اگرچه این وضعیت هم برای مشتری و هم برای مدیر رستوران آزاردهنده است، اما نشان می دهد که حتی بدون وجود دلار نیز می توان هزینه غذا را پرداخت کرد و در این مورد با شستن ظرف ها هزینه غذا پرداخت شد. خوب چه می شد اگر به جای دلار ارز دیگری وجود داشت که در شرایط مختلف ارزش مشخصی داشت و مردم همچنان می توانستند با آن خریدشان را انجام دهند؟ این ارز وجود دارد و نام آن بیت کوین است.
این واقعیت که بیت کوین توسط هیچ حکومت مرکزی صادر نمی شود حاکی از کاربردهای وسیع بیت کوین در مقایسه با ارزهای دولتی است. ارزش ارزهای ملی توسط دولتی که آن را صادر کرده است تعیین می شود. ارزش بیت کوین توسط افرادی که آن را استفاده می کنند تعیین می شود. مبنای هر نظریه اقتصادی قوانین عرضه و تقاضا است. عرضه یعنی چقدر از چیزی موجود است و تقاضا یعنی مردم چقدر از آن را نیاز دارند. اگر یک فروشگاه 10 سیب داشته باشد، اما من به 12 سیب نیاز (تقاضا) داشته باشم، آنگاه عرضه کمتر از تقاضا است. تصور کنید که من با برادرم به آن فروشگاه می رویم که او هم 12 سیب نیاز دارد. اکنون نه تنها میزان عرضه کمتر از تقاضا است، بلکه من مجبور خواهم شد که به خاطر سیب با برادرم نیز دعوا کنم. حالا فرض کنید که آن مغازه دار کمی موذی است و با دیدن این قحطی قریب الوقوع، همه سیب ها را مخفی می کند و قیمت را بالا می برد. حالا قیمت سیب سه برابر قیمت اصلی آن است. همچنین به من و برادرم نیز می گوید که بهتر است همانند افراد متمدن در مغازه اش رفتار کنیم. هیچ کدام از ما دوست نداریم که پول بیشتری به خاطر 12 سیب که پوست آن لک دار است و احتمالا تراریخته است بپردازیم، پس هرکدام از ما با غرولند 5 عدد را برمی داریم و مبلغش را حساب می کنیم. برای جبران این کمبود، من 7 پرتقال و برادرم 7 گلابی نیز می خریم. چرا مغازه دار توانست قیمت سیب را افزایش دهد و ما همچنان مایل بودیم که قیمتش را بپردازیم؟
به خاطر ارزشی که برایمان داشت. آن سیب ها به طور ذاتی به یک مقدار مشخص از دلار مرتبط نبود؛ یک ارزش جهانی هم ندارد؛ اما از آنجا که ما واقعا این سیب ها را می خواستیم و موجودی آنها هم چندان نبود، ما حاضر بودیم که مبلغ بیشتری بابت این سیب ها بپردازیم.
ارزش بیت کوین
بیت کوین نیز بر اساس ارزشی تعیین می شود که برای مصرف کنندگانش دارد. اگر افراد زیادی بخواهند بیت کوین بخرند، ارزش بیت کوین افزایش خواهد یافت. اگر بیت کوین آنقدر زیاد شود که مقداری اضافه در گردش وجود داشته باشد، ارزش آن پایین خواهد آمد. در عین حالی که دولت ها ارزش پول های ملی را به صورت مصنوعی تعیین می کنند، ارزش بیت کوین به طور خاص از طریق تکیه گاه اصلی اقتصادی یعنی عرض و تقاضا تعیین می شود. حتی بدون یک نهاد نظارتی و تنظیمی تا زمانی که مردم بیت کوین بخواهند، ارزش خواهد داشت. بیت کوین علاوه بر اینکه تا همین لحظه غیرقابل تنظیم است، نمی توان بر روی آن مالیات نیز تعیین کرد، حداقل به آن صورتی که بر روی پول ملی مالیات تعیین می شود، نمی توان بر بیت کوین مالیاتی تعیین کرد. اداره کل مالیات های درون مرزی (IRS) اعلام کرده است که بیت کوین، همچون املاک، یک نوع دارایی است و می بایست در معنای دقیق کلمه و بر اساس میزان سود و زیان بر آن مالیات وضع شود. با این وجود، وضع مالیات بر آن مانند وضع مالیات بر چک حقوقی شما نیست. به طور خلاصه، بیت کوین از ارزهای ملی بهتر است چون قدرت را از حکومت متمرکز می گیرد و آن را به دستان مردم عادی بازمی گرداند. هیچ نهاد مرکزی ای نمیتواند ارزش بیت کوین را کنترل کند و تنها از طریقی که می بایست، کنترل می شود: از طريق قوانین عرضه و تقاضا.