بسیاری از کودکان خجالتی در نظر گرفته می شوند. اگر بدانید که این واژه واقعا به چه معنا است، ممکن است تصمیم بگیرید که داشتن فرزند خجالتی تحت هیچ شرایطی بد نیست. خجالت بسته به نحوه برخورد با آن، می تواند به کودک کمک کرده و یا مانع او شود.
8 راهکار ساده و مفید برای کمک به کودک خجالتی و کم رو
1. چرا کم رویی و خجالتی بودن به کودک کمک می کند
خجالتی بودن یک ویژگی شخصیتی است و خود فرد در ایجاد آن مقصر نیست. برخی از بهترین افرادی که تاکنون شناخته ام، خجالتی بوده اند. این افراد شنونده های دقیقی هستند، اشخاص حقیقی که حتی بدون گفتن یک کلمه از افراد استقبال می کنند. خجالت همان چیزی است که من را جذب مارتا کرد. در سال آخر دانشکده پزشکی ام، در یک مهمانی دوستانه با هم ملاقات کردیم. او در میان دسته ای از برادران خشن و بی ادب ایستاده بود. همه به غیر از او صحبت می کردند. او گوش می کرد. چشمان او به هر کسی نگاه می کردند. او لبخند می زد و حضور آرامش را به سایرین نشان می داد. او اجتماعی نبود، اما تمام افراد برون گرا در اطرافش را آرام می کرد. من فکر کردم «برای در کنار ما بودن چه آدم خوبی است». هیچ چیز خیره کننده ای در مورد او وجود نداشت، اما حرکات بدن و رفتار شیرین او نشان می دادند: «شخصی است که بودنش در کنار شما خوب است». من روز بعد با او تماس گرفتم و بقیه آن یک داستان زیبا است.
نیازی به عذرخواهی کردن نیست، «او یک فرد خجالتی است»، به خصوص در کنار کودک کوچک شما. در مورد خجالتی بودن هیچ چیز اشتباهی وجود ندارد و بسیار صحیح است. بسیاری از مردم خجالتی بودن را درک نمی کنند و خجالت را برابر با داشتن یک مشکل می دانند. آنها معتقدند که کودک خجالتی باید از یک تصویر ضعیف از خود رنج ببرد. اکثر اوقات این تصور نمی تواند ناعادلانه تر از این باشد. بسیاری از کودکان خجالتی تصور محکمی از خود دارند. آنها یک آرامش درونی درخشان دارند. اگر برون گراها به اندازه کافی ساکت باشند، ممکن است متوجه درخشش خجالتی ها شوند. والدین هنوز نگران زمانی هستند که کودکشان در جمع ساکت می شود. آیا او فقط خجالتی است و یا یک مشکل جدی وجود دارد؟ در این قسمت نحوه تشخیص آن شرح داده شده است. یک کودک خجالتی که برای خود ارزش قائل است، تماس چشمی برقرار می کند، مودب است و به نظر می رسد که از خودش خوشحال است. او فقط ساکت است. رفتار او عموما خوب است. او یک کودک خوب است که می توان به او افتخار کرد و مردم با حضور او راحت هستند.
برخی از کودکان خجالتی عمیق فکر کرده و محتاط هستند. آنها به کندی با غریبه ها گرم می گیرند (ارتباط برقرار می کنند). آنها آن شخص را بررسی می کنند که ببینند ارتباط با او ارزش تلاش کردن دارد. معمولا کودکان خجالتی اغلب چنان آرامش درونی دارند که کمرویی آنها راهی برای محافظت از آن است. فرزند ششم ما، متیو، یکی از آرام ترین و شادترین اشخاصی است که تا به حال بر روی کره زمین زندگی کرده است. متیو در مورد روابط دوستی خود محتاط است، اما وقتی دوستی انتخاب می کند، برای تمام عمر او خواهد بود. او یک فرد کم حرف است که چیزهای درونی با ارزش زیادی برای کشف کردن دارد. او به کندی با اشخاص جدید ارتباط برقرار می کند، اما وقتی با حضور شما راحت باشد، جذاب می شود. متیو پسر خوبی برای بودن در اطراف اشخاص است (پیتر، فرزند سوم ما نیز شبیه به او است).
مدت کوتاهی بعد از اینکه متیو به مدرسه رفت، اولین کنفرانس والدین و معلمان برگزار شد. معلم گفت: «متیو حتما خجالتی است، این گونه نیست؟» ما توضیح دادیم: «بله، متیو کم حرف است». بعدها در گفت و گو، این موضوع مجددا مطرح شد: «متیو خیلی ساکت است». و ما جواب دادیم: «بله، او بسیار دارای تمرکز است». از آنجا که بحث در مورد متیو ادامه پیدا کرد، معلم خیلی زود متوجه شد که ما به ویژگی های شخصیتی متیو به دید مثبت نگاه می کنیم. همانطور که سال تحصیلی سپری می شد، معلم به این پسر آرام، صلح طلب و مو بور در ردیف دوم احترام بیشتری می گذاشت. متیو یک دانش آموز خوب بود که می توانستید به او افتخار کنید.
2. زمانی که خجالتی بودن یک مانع محسوب می شود
در برخی از کودکان، خجالتی بودن نشانه ای از یک مشکل درونی است و نشانه آرامش درونی نیست. او بیشتر از اینکه خجالتی باشد، گوشه گیر است. او از تماس چشمی اجتناب می کند و مشکلات رفتاری زیادی دارد. افراد در حضور او راحت نیستند. وقتی سعی می کنید که این شخص کوچک را بشناسید، متوجه می شوید که او به جای صلح و اعتماد، با خشم و ترس رفتار می کند. وقتی سعی می کنید که عمیق تر او را بشناسید، متوجه می شوید که از این مساله عصبانی تر می شود.
3. پنهان شدن در پشت حجاب خجالت کودک
برخی از کودکان در پشت حجاب خجالت خود پنهان می شوند، بنابراین مجبور نیستند که شخصی را که دوست ندارند، نشان دهند. امن تر است که چیزی را نشان ندهند، پس به پوشش محافظ خود باز می گردند. برچسب «خجالتی» برای آنها بهانه ای برای عدم توسعه مهارت های اجتماعی می شود و دلیلی برای عدم استفاده از آنها است. کودک بی انگیزه می تواند از «خجالت» به عنوان دفاع در برابر تلاش بیشتر و بهانه ای برای پیشرفت نکردن استفاده کند. برای این کودکان، خجالتی بودن یک مانع محسوب می شود، که باعث بیشتر شدن عزت نفس ضعیف می شود. برای درمان خجالت، باید عزت نفس داشته باشند. او به والدینی نیاز دارد که بتواند به آنها اعتماد کرده، کسانی که به طور منظم با او ارتباط برقرار می کنند که منجر به عصبانیت درونی و عدم دوست داشتن خود نمی شود.
4. یک فرزند کوچک برون گرایی که درون گرا می شود
چه می شود اگر یک کودک کوچک دو ساله که لبخند می زند و موج مثبت به سمت هر غریبه ای می فرستد، در سن سه سالگی آرام شود؟ مادران اغلب نگران هستند که چه کاری انجام داده اند که شخصیت آن کودک دگرگون شده است. پاسخ غالبا «هیچ چیز» است. قبل از سن دو سالگی، بسیاری از کودکان بی اختیار هستند. آنها به خصوص در روابط اجتماعی بدون فکر کردن، عمل می کنند. بین سن دو تا چهار سالگی، کودکان مرحله دوم اضطراب از غریبه را پشت سر می گذارند، زیرا از افرادی که نمی شناسند، می ترسند. من اغلب صحنه های «خجالت کشیدن» را با بیماران جدید تجربه می کنم. وقتی وارد اتاق معاینه می شوم که کودک چانه خود را به سمت قفسه سینه اش پایین آورده است، چشمانش نیمه بسته است و انگشت شست را در درون دهانش می گذارد، و پشت مادرش پنهان می شود و با چسباندن پاهایش به هم سعی می کند که پنهان شود. من هیچ تلاشی برای به کنار کودک رفتن نمی کنم، اما اغلب به روشی آسان و دوستانه با مادر سلام و احوال پرسی می کنم. همانطور که مادر در برقراری ارتباط با من احساس راحتی می کند، کودک به برقراری ارتباط من با مادر گوش می دهد. خوشبختانه، او تصمیم می گیرد که: «او با مادرم خوب است، پس با من هم خوب خواهد بود». اگر کودک در این لحظه جلو نیاید، من شروع به انجام یک بازی با او می کنم: «کیتی کجاست؟ مطمئنا دوست دارم تا او را ببینم. من حدس می زنم که او اینجا نیست. من بعدا باز خواهم گشت». من برای چند لحظه از اتاق بیرون می روم تا به کودک فرصت دهم، سپس مجددا به اتاق باز می گردم و معمولا کودک راحت است.
عقب نشینی اجتماعی یک مرحله عادی از رشد است. قبل از اینکه از خویشاوندان خود عذرخواهی کنید، از خجالت سرخ شوید و یا با یک درمانگر تماس بگیرید، صبور باشید. فرزند خود را تشویق کرده و به او فرصت دهید و او به زودی پیشرفت خواهد کرد. والدین متعجب هستند که در مورد خجالت فرزند خود چه کاری انجام دهند. آیا این فقط یک مرحله گذرا است؟ آیا باید فرزند را تشویق کرد تا اجتماعی تر باشد؟ آیا مشکل جدی تری در این خصوص وجود دارد؟ در این قسمت توضیح داده شده است که چه کاری باید انجام دهید:
5. کودک خود را در آغوش بگیرید
ابتدا بدانید که شما یک کودک حساس، عمیقا دلسوز و کم حرف دارید که به آهستگی با غریبه ها ارتباط برقرار می کند، با احتیاط روابط اجتماعی خود را پیش می برد، اما عموما یک فرزند شاد به نظر می رسد. فرزند ساکت خود را بغل کنید. دنیا به دلیل او مکان مهربان تری خواهد بود.
6. هر چه بیشتر تلاش کنید تا این مشکل را حل کنید، او خجالتی تر می شود
وسوسه اینکه به کودک خود کمک کنید، وجود دارد. اما مراقب باشید- هر چه بیشتر تلاش کنید، برخی از کودکان بیشتر خجالتی می شوند. شما نمی توانید کودکی را از وضعیت خجالتی بودنش تغییر دهید. بهتر است که یک محیط راحت برای او فراهم کنید که به او اجازه می دهد شخصیت اجتماعی اش به طور طبیعی رشد کند. هرگز برچسب «خجالتی بودن» به کودک نزنید. با شنیدن آن کودک تصور می کند که مشکلی در مورد خودش وجود دارد، و این مساله او را خجالتی تر می کند.
اگر باید از کلماتی برای توصیف فرزند خود استفاده کنید، بگویید که «گوشه گیر» یا «کم حرف» است. این ها اطلاعات بهتر و دقیق تری هستند. برچسب زدن همچنین می تواند شیوه ای که دیگران با کودک شما رفتار می کنند را تغییر دهد. او را «خجالتی» خواندن می تواند باعث نگرانی سایرین شود، مانند اینکه کاری باید باشد که بتوانند برای «کمک» یا «درست کردن» این مساله انجام دهند. اگر می خواهید به دیدن خاله نانسی بروید و می خواهید که اولین تصویر خوبی از کودکتان ایجاد کنید، از این وسوسه که بگویید: «خیلی خجالتی نباش، عمه نانسی تو را گاز نمی گیرد» اجتناب کنید. این تضمینی برای ساکت شدن او است. کودک در حال حاضر خودآگاه احتمالا خجالتی تر خواهد شد. زودتر به او بگویید که از او چه انتظاری دارید، یک «سلام» ساده و آرام بودن، و رفتار مودبانه. بیشتر از یک میزان منطقی از او انتظار نداشته باشید. توجه ها را از کودک دور کنید، تا او راحت تر شود، به این اعتماد کنید که خاله نانسی از او قدردانی خواهد کرد. کودک خود را تشویق کنید تا یکی از فعالیت های مورد علاقه خود را (مثلاً وسایل هنری یا بازی روی تخته) که خاله نانسی می تواند به عنوان پلی برای برقراری ارتباط از آن استفاده کند، به همراه آورد.
7. از اجرا کننده کوچک (فرزندتان) درخواست نکنید که اجرا کند
مادربزرگ ها و پدربزرگ ها به ملاقات شما می آیند، و نمی توانید صبر کنید تا جوانا کودک پنج ساله تان برای آنها پیانو بنوازد. این درخواست را بدون هشدار قبلی به جوانا از او نکنید. اجرا کننده جوان ممکن است از درخواست شما فرار کرده، باعث شود که شما عذرخواهی کنید، و مادربزرگ را به این فکر فرو ببرد که چرا جوانا تا این حد خجالتی است. در عوض، ابتدا به صورت خصوصی از او اجازه بگیرید: «تو خیلی خوب می نوازی، و مادربزرگت دوست دارد تا پیانو نواختن تو را بشنود، آیا این امکان وجود دارد که یک قطعه موسیقی برای او بنوازی؟» این کار احترام به سطح راحتی کودک در نشان دادن مهارت در جمع است. برخی از کودکان به عنوان اجرا کننده متولد شده اند- برای آنها مخاطب فراهم کنید و آنها بر روی صحنه خواهند بود. برخی دیگر با احتیاط از مهارت های خود مراقبت می کنند و باید با رشد آن مهارت راحت تر شوند. ابتدا، آنها برای نواختن پیانو برای خودشان راحت هستند. سپس، آنها برای والدین خود پیانو می نوازند (زیرا حتی اگر کودک اشتباه هم کند، باز هم او را تشویق می کنند). نواختن مانند نوازنده معروف موزارت نیاز به میزان بیشتری اعتماد به خود دارد.
8. مادر پر حرف و کودک کم حرف
ترکیبی از مادر برون گرا، سلطه گر و یک کودک کم حرف تر، مقدمه ای برای خجالتی بودن است. سوزی یک کودک گوشه گیر، مودب، و نزدیک به 5 سال است و همراه مادرش در دفتر من برای امتحان ورودی مدرسه سوزی بودند. من از سوزی پرسیدم که آیا او هر گونه درد یا مشکلی دارد که بخواهد در موردش به من بگوید. و من این گونه شروع کردم: «سوزی، این یک معاینه کلی برای تو است». به محض اینکه سوزس دهانش را باز کرد تا در مورد نگرانی اش به من بگوید، مادرش حرف او را قطع کرد. مادرش گفت: «او احساس می کند که...» و تمایل داشت تا با جزئیات با من صحبت کند. من از کودک پرسیدم: «و سوزی، این چیزی است که تو احساس می کنی؟». در طول یک میلی ثانیه از اولین هجایی که سوزی بیان کرد، مادرش دوباره حرف او را قطع کرد. «و او همین طور...» مانند اینکه این معاینه به جای سوزی برای مادر او است، دختر کوچکی که قبلا شاد بود، هر چه صدای مادرش بیشتر و بیشتر می شد، تبدیل به یک دختر گوشه گیرتر شد.
در پایان زمان معاینه، مادر دختر را راهنمایی کرد: «اکنون سوزی خجالتی نباش، به دکتر بگو که چه چیزی تو را اذیت می کند». سوزی در ادامه این بررسی صحبت نکرد، شخصیت او توسط مادر پر حرفش خرد شده بود. هنگامی که سوزی اتاق را همراه با پرستار ترک کرد تا واکسن بزند، مادرش به سمت من خم شد و گفت: «دکتر، او بیش از حد خجالتی است. من نمی دانم که چه کار کنم». مادر سوزی یک مادر عمیقا دلسوز و متعهد بود، و به طور عمدی مانع از رشد اجتماعی سوزی نمی شد، این فقط خلق و خوی او بود. سوزی سعی نکرد که خجالتی باشد، او فقط ساکت متولد شده بود. اما این عدم تطابق با خلق و خو، سوزی را از توسعه مهارت های اجتماعی (حداقل در حضور مادرش) باز داشت و مادرش را از یادگیری مهارت های گوش دادن باز داشت. بدون هیچ گونه داوری که کدام خلق و خوی «بهتر» است، توضیح دادم که چگونه برخی از شرایط مانع از رشد مهارت های او می شود. من پیشنهاد کردم که اگر او در اطراف سوزی کم حرف تر باشد، سوزی در اطراف او اجتماعی تر خواهد شد. در معاینه بعدی سوزی بسیار بهتر شده بود. مادرش آرام در پشت سوزی نشست و وقتی کودکش صحبت می کرد، با سر حرف های او را تایید می کرد.
همچنین بخوانید: تفاوت بین درون گرایی، خجالتی بودن و اضطراب اجتماعی چیست؟