فلج تحلیلی چیست؟ فلج تحلیلی حالتی است که فرد بر روی یک تصمیم گیری بیش از حد فکر می کند و این کار مانع از به نتیجه رسیدن او می شود.
به عبارت ساده، فلج تحلیلی تمایل فرد به تجزیه و تحلیل یا فکر کردن بیش از حد روی یک تصمیم است به طوریکه شخص در نتیجه سکون حاصل از این فلج، قادر به تصمیم گیری نیست. اگر دقیقا متوجه نشدید به خواندن ادامه دهید.
ضد الگو
فلج تحلیلی یک ضد الگو است. ضد الگوها پاسخ های معمول به مشکلاتی هستند که مکرراً رخ می دهند و اغلب بی نتیجه هستند و اثرات نامطلوب و زیان بخشی دارند.
آیا در موقعیتی قرار گرفته اید که حس کنید انتخاب بین دو یا چند چیز واقعاً سخت است. مطمئناً تجربه این را داشته اید، همه ما با چنین شرایطی در زندگی روزمره مواجه هستیم. با این حال، تصمیمات ما در مورد چیزهای کوچک مانند تصمیم گیری در منو شام، انتخاب نوع شامپو، تماشای فیلم مورد علاقه و غیره، دستخوش چنین معضلی نمی شود.
افرادی که با فلج تحلیلی روبرو می شوند حتی در تصمیم گیری های آسان و انتخاب های ساده هم دچار مشکل می شوند. برای مثال، چنین شخصی ساعت ها فکر می کند که دو روز از رئیسش مرخصی بگیرد یا سه روز. اما چرا این اتفاق می افتد؟
متن زیر به همه سوالات شما در رابطه با این مفهوم روانشناختی پاسخ می دهد.
فلج تحلیلی: تعریف، علل و درمان
تعریف:
فلج تحلیلی یک ضد الگو است و جایی بوجود می آید که شخص در یک موقعیت برای تصمیم گیری، بیش از حد بررسی و فکر می کند و در نهایت قادر به تصمیم گیری نیست، بنابراین نتیجه گیری را فلج می کند.
علل:
یک شخص به این دلیل درگیر فلج تحلیلی می شود که ...
1. او ترس زیادی نسبت به تصمیم گیری اشتباه دارد.
2. او برای گرفتن یک تصمیم درست یا انتخاب یک گزینه مناسب دچار وسواس می شود، بنابراین تصمیم گیری توسط او به تاخیر می افتد.
3. او در گزینه های متعدد غرق شده است به طوریکه قادر نیست روی انتخاب یکی از بین آن همه تصمیم گیری کند.
4. حتی اگر یک موقعیت بسیار ساده و مشخصی برای تصمیم گیری باشد، براحتی این موقعیت را پیچیده می کند.
5. این فرد به اندازه ای در فکر کردن به نتیجه خروجی درگیر می شود که دیگر برای تصمیم گیری خیلی دیر شده است.
راه های عملی برای غلبه بر فلج تحلیلی
بسیار مهم است که از فلج تحلیلی خلاص شوید تا بتوانید به موقع تصمیم گیری کنید و فرصت های ارزشمند را از دست ندهید. با این حال، غلبه بر فلج تحلیلی به معنای طفره رفتن از موقعیت های تصمیم گیری نیست.
اهمیت تصمیم را تعیین کنید
این اولین قدم برای اجرا است. سعی کنید بین تصمیمات مهم و موارد به ظاهر غیر جدی تر اولویت بندی یا تمایز قائل شوید. مواردی وجود دارد که افراد برای تصمیمات مهم خیلی خوب عمل می کنند، با این حال، در مورد تصمیمات روزمره دچار تردید می شوند. اگر یاد بگیرید تا اهمیت تصمیمات را در زندگی خود ارزیابی کنید، قادر خواهید بود تا زمانی که واقعاً لازم دارند را به آنها اختصاص دهید.
به عنوان مثال، شخصی می توانست درباره حرفه ای که می خواست داشته باشد، جایی که سرمایه گذاری کند، کسی که با او ازدواج کند و تعداد فرزندانی که می خواهد داشته باشد تصمیمات خیلی کار آمدی بگیرد. با این حال، او مجبور بود دوبار، سه بار و حتی دفعات بیشتری فکر کند تا بتواند تصمیم بگیرد کدام لباس را برای مهمانی بپوشد. در این مورد، اگر فرد سعی می کرد اهمیت هر تصمیم را مشخص کند، می توانست زمان بیشتری برای تصمیماتی که واقعاً ارزشمند هستند صرف کند.
اما، چطور می تواند تصمیمات را به موارد بزرگ و کوچک طبقه بندی کرد، یک مشکل عملی با یک راه عملی. این سوالات را از خودتان بپرسید:
آیا این تصمیم باعث تغییر زندگی ام می شود؟
آیا نتیجه تصمیمم از الان تا 6 ماه بعد همچنان مهم خواهد بود؟
بهترین و بدترین چیزی که می تواند بعد از تصمیم گیری رخ بدهد چیست؟
اگر پاسخ شما به دو سوال اول بله است، به سوال سوم بپردازید. در غیر اینطورت، به سرعت تصمیم گیری کنید؛ این تصمیم زیاد جدی ای نیست.
اهداف پشت تصمیم را شناسایی کنید.
اگر در مورد خواسته های خود آگاه هستید، راه رسیدن به تصمیم درست را راحت تر پیدا خواهید کرد. بیایید یک مثال بزنیم، شما قصد خرید یک اتومبیل تازه را دارد. اگر شما هدفتان از خرید اتومبیل را در نظر بگیرید، متوجه خواهید شد به این خاطر یک اتومبیل جدید می خواهید زیرا اتومبیل قدیمیتان دیگر راحت نیست. بنابراین تنها هدف راحتی است، این به شما کمک خواهد کرد به دنبال راحت ترین گزینه ممکن باشید.
از سوی دیگر، اگر به اهداف خود فکر نکنید، بین مزایا و معایب اتومبیل های مختلف گم می شوید و ممکن است در نهایت چیزی خریداری کنید که واقعاً شما را خوشحال نمی کند و نیازهایتان را برآورده نمی کند.
هدف اصلی اینجا این است، درباره اهدافی که می خواهید از طریق تصمیمات و انتخاب های خود به آنها برسید، اطلاعات کسب کنید.
یک مهلت مقرر تعیین کنید
این نکته قدم مهم بعدی است. بعد از اینکه اهمیت تصمیم خود را مشخص کردید، مراحل بعدی را دنبال کنید. بر طبق اهمیت، یک زمان مشخص به آنها اختصاص دهید. با این حال، اگر چیزی زیاد مهم نیست، مثل خرید کفش؛ از قبل و در یک زمان معین تصمیم بگیرید، مثلاً نیم ساعت. اگر در این مدت نتوانستید به نتیجه برسید که کدام کفش را می خواهید، منصرف شوید و خرید نکنید.
اگر با چیزی موافق نیستید یا دوست ندارید تنها قبول کنید که شما آن را دوست ندارید و وقت گذاشتن و فکر کردن درباره آن را متوقف کنید. شما همچنین می توانید در تقویم یک مهلت مقرر تعیین کنید و آن را علامت بزنید(در مورد تصمیمات مهم). تعیین زمان به طور خودکار به ذهن شما فشار می آورد تا نسبت به حالت طبیعی سریعتر تصمیم گیری کنید. یک مقدار متوسط استرس یا فشار همیشه نتیجه مؤثر دارد.
به دنبال کمال یا چیزهای تمام عیار نباشید اما به کمال یا تمام عیار نزدیک باشید
بسیاری از افراد به این خاطر دچار فلج تحلیلی می شوند که تنها روی چیزهای کامل و بی عیب و نقص تمرکز می کنند و به دنبال کمال گرایی هستند. بیایید به این روش فکر کنید، چیزی که برای من کامل ترین است لزوماً برای دیگری این طور نیست. به این معنی که هیچ استانداری برای کامل و تمام عیار بودن وجود ندارد.
پس چیزی که شما به دنبالش هستید چیست؟
به دنبال چیزی باشید که دوست دارید، چیزی که فکر می کنید خوب است. برای مثال، وقتی یک جفت کفش انتخاب می کنید، به دنبال یک نوع خاص از صورتی نباشید. به جای اینکار کفش های صورتی رنگ را بررسی کنید تا ببینید کدام یک به نظرتان واقعاً خوب است، اگر هیچکدام را دوست ندارید، فقط تصمیم بگیرید، ولی نخرید؛ شما می تواند به مدل های مغازه های دیگر هم نگاه بیندازید. اما زمان خود را برای پیدا کردن کفشی که دقیقاً با انتظارات شما منطبق باشد، هدر ندهید.
با این حال، اگر این تصمیم، زندگی شما را تغییر می دهد، مانند تصمیم یک دختر برای ازدواج؛ پس زمانی که واقعاً نیاز است را به موضوع اختصاص بدهید. سعی کنید به دنبال چیزی باشید که نزدیک به کامل باشد، چشم انداز خود را نسبت به وضعیت تغییر دهید و سعی کنید موارد عالی دیگر را هم ببینید. اما، اگر این تصمیم در زندگی مهم نباشید، آن را به سرعت اتخاذ کنید، حتی اگر بنظر ترسناک، خوب یا مهیب باشد، بعد از مدتی این موضوع مهم نخواهد بود. بنابراین، به دنبال یک مورد نسبتاً خوب باشید و نه نمونه بی عیب از چیزی که می خواهید.
روش حذف را دنبال کنید
اگر دیدید بیش از یک گزینه نسبتاً خوب برایتان وجود دارد باید چه کار کنید؟
در اینجا کلید اساسی حذف است. گزینه های مختلف را جدی نگیرید، اما آنها را نقد کنید. سعی کنید نقص هایی که آن گزینه ها را از بقیه ضعیف تر می کند پیدا کنید. گزینه های اضافی را حذف کنید تا به یکی دو مورد نهایی برسید. در صورتیکه بخواهید این روش را انجام دهید، می توانید به سادگی بین گزینه ها مدیریت کنید و بگویید یکی بهتر از دیگری است.
اجازه بدهید مثالی بزنیم. تصمیم گیری درباره استخدام یک کارمند از میان پنج فرد با مهارت و تجربه های مشابه بنظر سخت می رسد. برای مرتب سازی آنها، با هر یک از آنها مصاحبه کنید و نقاط قوت و ضعف آنها را بنویسید. بعد از اینکه مصاحبه انجام شد، آنهایی را که نقاط ضعف بیشتری داشتند را حذف کنید تا به یک یا دو کاندیدی که بنظر واقعاً عالی هستند برسید. این کار به شما کمک می کند کارتان را آسان تر کنید.
به طور خلاصه، نقاط قوت را بازبینی نکنید اما نقاط ضعف را مورد نقد قرار دهید.
وقتی تصمیمی گرفتید، دیگر به عقب برنگردید!
اگر به عقب برگردید، باز هم در انجام انتخاب گم می شوید و شروع به دوباره فکر کردن درباره تصمیم قبلی می کنید. بنابراین بهتر است به جای اینکه دوباره شروع کنید، روی تصمیم نهایی خود بمانید. به خاطر داشته باشید که زمان لازم برای تصمیم گیری را صرف کرده اید و از این بابت به نتیجه خاصی رسیده اید. با برگشتن به عقب تنها باعث ایجاد شک و تردید درباره تصمیم خود می شوید.
در صورتیکه روی دو گزینه به یک اندازه وسواس داشتید، موردی را انتخاب کنید که بیشتر دوست دارید و دیگری را ندیده بگیرید. در نظر بگیرید که دوست داشتن شخص یا چیزی که قرار است از بین بقیه انتخاب شود، فاکتور نهایی مقایسه است. اگر هر دو را دوست دارید می توانید از شیر یا خط، کمک بگیرد.
روی تصمیم خود استوار باشید. تصمیمی که گرفته اید باید بر هر چیز و هر کسی ارجح باشد.
نظر خواهی کنید
این آخرین کاری است که باید انجام دهید، آن را فقط در صورتی بکار ببرید که تصمیم گیری برای شما واقعاً غیر ممکن باشد. با این حال، از نظر خواهی تنها برای تصمیم گیری های مهم استفاده کنید نه تصمیم درباره اینکه در مهمانی چه لباسی بپوشید. در اغلب موارد، یک شخص ثالث دیدگاه متفاوتی از وضعیتی دارد که به نظر شما خیلی گیج کننده است. او مطمئناً می تواند به طور مؤثری در تصمیم گیری سریعتر به شما کمک کند.
همچنین، فردی را انتخاب کنید که دچار وسواس در تصمیم گیری نباشید. به این معنی که او باید قادر به تجزیه و تحلیل بی طرفانه از وضعیت باشد و سپس نظرش را ارائه دهد. برای مثال، اگر بخواهید موضوع اخراج یک مدیر جوان از دفتر خود را با یکی از همکاران مطرح کنید، در صورتیکه او با شخص در نظر گرفته شده دوست باشد، به احتمال زیاد نظری که می دهد بی طرفانه نخواهد بود. در این مورد شما می توانید از کسی نظرخواهی کنید که در دفتر شما کار نمی کند و مشکل را برای او توضیح دهید. اگر با وجود تمام روش های فوق، قادر به تصمیم گیری نیستید، به تصمیم گیری توسط یک شخص بی طرف متوسل شوید.
فلج تحلیلی می تواند در زندگی روزمره، کسب و کار، روابط و بسیاری موقعیت های دیگر تجربه شود. دنبال کردن مراحل فوق، مطمئناً در سریع و آسان رسیدن به هدفتان به شما کمک می کند.