چطور فکر کردن به گذشته را متوقف کنیم و به خوبی پیش برویم؟ اگر یک یا دو چیز وجود داشته باشد که درد در این زندگی به شما یاد می دهد، یکی چگونه شنا کردن و دیگری چگونگی احساس غرق شدن است، ما باید هر دو را یاد بگیریم. ما باید این اکتشاف را انجام دهیم زیرا بدون دانستن اینکه چقدر تلاش لازم است تا سرمان را شناور نگه داریم، یا حتی بفهمیم چه حسی دارد وقتی به کف سنگی برخورد می کنیم، واقعاً قدرت خودمان را درک نمی کنیم. با این قدرت، می توانیم از گذشته فاصله بگیرم و فکر کردن به آن را متوقف کنیم.
زندگی کردن در گذشته به معنای خواندن یک فصل از زندگی برای بارها و بارها است در حالی که انتظار دارید پایان آن تغییر کند. این کار زخم ها را دوباره باز می کند و فرصت هایی را برای تخریب خود ایجاد می کند. فکر کردن به گذشته، بزرگترین مانع برای حرکت به جلو است. زندگی پیش می رود چه سوار بر آن باشید یا نه.
مهم نیست که شما چه کاری انجامی می دهید، روزها از پی هم می گذرند و زمان به تیک زدن آنها ادامه خواهد دارد. صبح به شب تبدیل می شود، فصول تغییر می کنند و سال ها با رضایت ما یا بدون آن می گذرند. من می توانم به گذشته فکر نکنم، گفتن این جمله از عمل به آن آسانتر است. ممکن است مدتی طول بکشد تا به آن برسید، اما اولین قدم نشان دهنده تمایل برای انجام آن است. وقتی که تشخیص می دهید که وقت حرکت است، پس به جهانیان می گویید که آماده قبول و استقبال از تغییر هستید. تغییر چیزی نیست که از آن بترسید، برای اینکه بدون تغییر، هیچ جریانی وجود ندارد. در اینجا به شما می گوییم چطور دیگر به گذشته فکر نکنید و برای آینده خوبی قدم بردارید.
روش های رهایی از گذشته و قدم برداشتن برای آینده
1. به یاد داشته باشید که شما نویسنده داستان خودتان هستید
این طور به موضوع نگاه کنید، شما نویسنده داستان خود هستید؛ این کتاب کل زندگی شما است و اکنون در حال نوشتن آن هستید. در این کتاب، چندین فصل وجود دارد و هر فصل، داستانی از آن سال خاص را می گوید. به عنوان مثال، فصل چهاردهم، فصلی است که داستان 14 سالگی شما را می گوید، و فصل 30 نیز داستان 30 سالگی شما را بیان می کند. مانند یک رمان، هر فصل مجموعه از شخصیت ها و وقایع را معرفی می کند که دنیای شما را متزلزل می کنند. این شخصیت ها در قالب دوستان، عشاق، همکاران و اعضای خانواده است، همه افرادی که برای کمک به رشد شخصیت اصلی اینجا هستند.
حالا به این کتاب نگاهی بیندازید و ببینید که در کدام فصل زندگی می کنید. تا امروز چند فصل از آن را نوشته اید؟ تا حالا چند بار در یک فصل بوده اید و این انتظار را داشته اید که پایان آن تغییر کند؟ ما این قدرت را داریم که پایان هر فصل را آن طور که دوست داریم بنویسیم، اما باید داستان خود را بنویسیم. هیچ کس دیگری آن را نخواهد نوشت و نمی تواند آن را برای شما بنویسد. این را به خاطر داشته باشید.
2. اشتباهات خود را قبول کنید و از آنها رشد کنید
هنر واقعی رها کردن مالکیت است. این شامل قبول کردن اشتباهاتی است که مرتکب شده اید، اعتراف به عیوب و نواقصی که همه ما به عنوان انسان داریم و رشد از طریق آنها صورت می گیرد. این ممکن است قرص دشواری برای قورت دادن باشد، اما مطالعات نشان می دهد که بخشش می تواند موجب کاهش استرس و سطح اضطراب بشود. بخشش ابزاری قدرتمند است برای رشد و یکی از موثرترین ابزاری است که مانع از بازگشت به گذشته می شود.
3. شما فقط می توانید نقاطی که به عقب برمی گردند را به هم وصل کنید
در زندگی، لحظاتی وجود خواهد داشت که متوجه می شوید که بعضی چیزها باید همانطور که انجام شده اند، گفته شوند. شما خواهید فهمید که چرا برخی موارد به نفع شما کار نمی کردند، اما ارتباط به وقت خود آشکار می شود. زندگی کردن در گذشته به معنای مقاومت در برابر چیزی است که در داستان برای شما وجود دارد. به روند کار اعتماد داشته باشید و به خودتان برای رسیدن به این مرحله امتیاز بدهید.
4. چیزهای بهتری در انتظار است
انرژی ما ممکن است محدود باشد، اما امکان چیزهایی که می توانیم در زندگی به آن برسیم بی نهایت است. به یاد داشته باشید که وقتی درگیر گذشته هستید، وقتی نگرانید یا وقتی عصبانی هستید، انرژی مصرف می کنید. تمرکز روی چیزهایی که خارج از کنترل شما است، خسته کننده خواهد بود. رها کردن در بیان آسانتر از انجام است، اما مانند عضلات بدن انسان، ساخت و اعتماد به آن زمان می برد. زیباترین نکته درباره رها کردن این است که شما در حال ایجاد فضایی، برای چیزهای جدید در زندگی خود هستید. تغییر به یک دلیل اتفاق می افتد، و گاهی اوقات، این مقاومت است که از آشکار شدن آن جلوگیری می کند.
5. به خودتان افتخار کنید
وقتی به برخی از انتخاب های زندگی خود نگاه می کنیم، چند مورد برجسته وجود دارد؟ آنهایی که معمولاً با این عبارت شروع می شوند، "چه می شود اگر؟" قبل از اینکه درون لانه بدون انتهای خرگوش بریم، از خودتان سوال کنید که آیا در طول دوره های خاصی از زندگی به خودتان افتخار کرده اید؟ نیازها و خواسته های شما وقتی 23 ساله بوده اید، احتمالاً همان اولویت های امروز شما نیستند. نیازهای مالی، انتظارات شغلی، ویژگی های شریک زندگی و نیازهای زندگی ما، همه با تغییر نمو پیدا می کنند. اگر لحظه ای وجود داشته باشد که در آن گیر کرده باشید و این بخاطر تصمیمی باشد که در گذاشته گرفته اید، این را در نظر داشته باشید که در آن زمان به خودتان و چیزی که در آن موقعیت نیاز داشته اید احترام گذاشته اید. بگذارید و بروید و به امروز خودتان افتخار کنید.
6. از دیگران الهام بگیرید
چه کسی عاشق داستان یک موفقیت بزرگ نیست؟ تماشای برنامه های افراد موفق، مستندهای الهام بخش و خواندن شرح حال، یک راه عالی برای تقویت انگیزه شما است. هر قهرمان و رهبر موفق داستان خود را دارد. اولین رمان استفن کینگ قبل از انتشار 30 بار رد شد، وینسنت ون گوگ در طول حیات خود تنها یک نقاشی فروخت و استیون اسپیلبرگ نتوانست وارد مدرسه فیلمی که می خواست بشود. برای پیدا کردن هدف زندگی باید در سفر باشید.
7. درباره چیزی که امروز می خواهید بیاندیشید
همانطور که ما تغییر می کنیم، رویاهای ما هم می توانند تغییر کنند. یکی از راه های نماندن در گذشته، توجه به آینده است و اگر در همین امروز زندگی کنیم، کار می کند. تابلوی بینایی ابزاری قدرتمند است که با تغییر دادن مجدد تمرکز بر روی اهداف، به شما کمک می کند روی آنها وضوح بدست آورید. هرگز نمی توانید با عقب رفتن، در مسیر به جلو پیش بروید. اگر تصوری برای کار در پیش رو دارید، فقط می توانید به جلو حرکت کنید.
نتیجه گیری
شما باید تصمیم بگیرید که قصد دارید ادامه بدهید یا نه. این به طور خودکار اتفاق نخواهد افتاد. باید برخیزید و بگویید، "من اهمیتی نمی دهم چقدر سخت است، اهمیتی نمی دهم چقدر ناامید شده ام، نمی خواهم اجازه بدهم این مسئله، موقعیت های بهتر را از من بگیرد. من به زندگی خودم ادامه می دهم."
گذشته شما تنها بخشی از شما است و به هیچ وجه تعریفی از شما نیست. شما در حال تکامل، یادگیری و ارتقاء خود به بهترین نسخه ای ممکن هستید. از گذشته یاد بگیرید، اما هرگز در آن زندگی نکنید.
منبع: lifehack