چند بار سوار اتومبیل شده اید؟ حتی اگر اتومبیل شخصی برای خود نداشته باشید، حتماً یکی از آنها را دیده اید. من می خواهم موضوع را با یک چالش کوچک برای شما شروع کنم. با استفاده از حافظه خود، اتومبیلی را که اغلب می بینید را به یاد بیاورید. خب، من چرخ ها، شیشه، و بدنه کلی اتومبیل را می بینم. آیا چیزی شبیه به این است؟
اما صبر کنید، چراغ های جلو و عقب چه شد؟ دستگیره های باز کردن در کجاست؟ آینه ها کجا هستند؟
دلایل غیر قابل اعتماد بودن ذهن و راه های مقابله با آن
1. ما بر این باوریم که بیشتر از آنچه واقعاً انجام می دهیم می دانیم
بله همینطور است. در مطالعه انجام شده از دانشجویان تحصیلات تکمیلی، درباره درک آنها از وسایل کاربردی روزمره مانند توالت فرنگی پرسیده شد. اکثر آنها فکر می کردند که با عملکرد آن آشنا هستند، اما بعد از اینکه از آنها خواسته شد نحوه عملکرد آن را به شکل مرحله به مرحله توضیح دهند، متوجه شدند که چقدر بی توجه بوده اند. توالت پیچیده تر از آن است که به نظر می آید.
ما اعتقاد داریم بیشتر از چیزی که انجام می دهیم می دانیم، زیرا بیشتر اوقات فقط لازم است به مهارت دیگران تکیه کنیم تا کاری انجام دهیم. مثال دوچرخه و توالت را می زنیم، واقعاً لازم نیست که بدانیم کل این دستگاه ها چطور کار می کنند تا با آنها کار کنیم. همانطور که نویسنده های The Knowledge Illusion گفته اند: چرا ما به تنهایی کار نمی کنیم، "یکی از مفاهیم طبیعی بودن که ما کار شناختی را بر اساس آن تقسیم می کنیم، این است که هیچ گونه مرز مشخصی بین ایده ها و اطلاعات یک فرد و سایر اعضای گروه وجود ندارد". اغلب اوقات، دانش و اعتقادات ما در حقیقت برگرفته از شخص دیگری است، بدون اینکه ما حتی متوجه آن بشویم. شاید شما در حال حاضر بیشتر به این حقیقت آگاه شده باشید، به خصوص وقتی رسانه های اجتماعی این روزها چنین تاثیر بزرگی روی زندگی روزمره ما دارند.
2. زمانی که درک عمیق همیشه مورد نیاز نباشد، تعصبات بوجود می آیند
این گرایش که مردم تنها اطلاعاتی را می پذیرند که از عقاید آنها پشتیبانی می کند، معمولاً به عنوان "سوگیری تاییدی" شناخته می شود، و این خطرناک است. وقتی اعتقاد داشته باشیم که چیزی ما باور داریم همیشه درست است، تفکر غلط ما به حقیقت صدمه خواهد زد و پیشرفت ما را مختل می کند.
آیا همه قبل از بیان عقاید خود، واقعاً اوضاع سیاسی کشور را درک کرده بودند؟ یا مثلاً در انگلستان واضح است که همه قبل از رای دادن به Brexit آن را درک نکردند، درست است؟ اینها فقط تعدادی از نمونه های بسیار از نحوه انتشار اعتقادات و دانش دیگران به راحتی در اینترنت است و مردم بدون درک بیشتر حقیقت، فقط این افکار را برداشت کرده اند.
روزنامه نگاران تجاری اغلب از سوگیری تاییدی رنج می برند. در کتاب The Art of Thinking Clearly، مثالی در مورد جمله "گوگل بسیار موفق است، زیرا این شرکت فرهنگ خلاقیت را پرورش می دهد" وجود دارد، و اینکه وقتی این ایده روی کاغذ می آید، روزنامه نگاران فقط باید با اشاره به دیگر شرکت های موفق مشابه، بدون جستجوی شواهد تایید شده، از این جمله حمایت کنند. هیچ دیدگاه تفاوت دیگری وجود ندارد، مردم همیشه فقط نوک کوه یخ شناور را می بینند.
3. وقتی برنده شدن مهم تر از استدلال می شود، هرج و مرج فرا می رسد
از طرف دیگر، وقتی استدلال شخص دیگری را ارائه می دهیم، بیشتر دچار تردید می شویم؛ و اینجا اصطلاح myside bias (سوگیری به سمت اطلاعات نادرست خود) می آید. در آزمایشی که توسط یک دانشمند شناختی به نام "هوگو مرکر" انجام شده است، شرکت کنندگان مجبور بودند تا به تعدادی سوال پاسخ دهند. بعدها، پاسخ های خودشان را به آنها برگرداندند، اما فکر می کردند که اینها پاسخ های افراد دیگر است. آن ها در مورد پاسخ ها بسیار منتقدانه تر از زمانی عمل کردند که به سادگی از آنها خواسته شده بود تا جواب های خود را اصلاح کنند تا بهتر شوند. در برخی موقعیت ها، وقتی که به نظر می رسد برنده شدن سودمندتر است، استدلال به وضوح برای بسیاری از ما بی اهمیت می شود. و این ما را بیشتر از همیشه کور می کند تا نقاط ضعف خود را نبینیم.
4. برای واضح تر فکر کردن، عزیزان خود را بکشید
کشتن عزیزان در اینجا به نحوه فکر کردن درست و بی طرفانه، و چشم پوشی روی عقاید کورکورانه اشاره دارد. برای مقابله با تعصبات، باید افکار خود را رها کنید و به دنبال یافتن شواهد تایید شده درباره تمام عقاید خود باشید؛ چه از روابط، دیدگاه های سیاسی یا اهداف شغلی باشد. هر چه به چیزی اعتقاد بیشتری داشته باشید، بیشتر باید به دنبال دیدگاه های دیگر درباره آن باشید.
قانون سه؛ برای مقابله با تعصب و ذهن غیر قابل اعتماد
یک روش موثرتر برای غلبه بر تعصب، استفاده از قانون سه است. یعنی شناسایی سه علت بالقوه یک پیامد. در حقیقت، هرچه احتمالات بیشتری برای شما بوجود آید، تعصب کمتری روی یک نتیجه واحد خواهید داشت. دفعه بعد، وقتی پیامدی را دیدید که با انتظار شما همخوانی نداشت، به جای اینکه فکر کنید این باید بخاطر بی مسئولیتی و بی دقتی آن مرد باشد که مسائل را به هم ریخت، سعی کنید به سه دلیل احتمالی فکر کنید: شاید از ابتدا دستورالعمل درستی وجود نداشته است؟ شاید آن مرد کارش را درست انجام داده اما بعداً چیزی پیش آمده است؟ شاید یک عامل بیرونی نتیجه کار او را تحت تاثیر قرار داده است؟
فکر کردن به احتمالات جایگزین، به دور شدن از افکار نادرستی که به آنها وابسته بودیم کمک می کند. بنابراین می توانیم تصویری کاملتر از چیزی که وجود دارد، بدست آوریم. وقتی یاد بگیرید که "عزیزان خود را بکشید" و دیدگاه های مختلف را مورد بررسی قرار دهید، افق دید شما گسترده تر می شود و دنیایی بی حد و مرز خواهید دید.