واژهٔ «فلسفه» به معنای عشق به خرد است. با اینحال، فیلسوف تنها کسی نیست که دانش فراوان دارد یا عاشق یادگیری است. او کسی است که بهطور فعال درگیر اندیشیدن انتقادی دربارهٔ پرسشهای بزرگ و پیچیده میشود، پرسشهایی که پاسخهای آشکار و ساده ندارند. زندگی یک فیلسوف آسان نیست؛ اما کاوش در روابط پیچیده و تفکر عمیق دربارهٔ موضوعات مهم و چالشبرانگیز، مسیر اوست. در این مقاله از سلام دنیا به چگونگی فیلسوف شدن و مسیر آن پرداختهایم.
چگونه فیلسوف شویم؟
بخش اول: آمادگی ذهنی
1. همه چیز را زیر سؤال ببر
فلسفه ایجاب میکند که انسان زندگی و جهان را بهطور کامل، با دقت و بهصورت انتقادی مورد بررسی قرار دهد. برای انجام این کار، باید از هرگونه تعصب، نادانی، و باورهای جزمی (دوگما) رها شد.
حتما بخوانید: من کیستم و چی میخوام
- فیلسوف کسی است که در اندیشه و مشاهده زندگی میکند؛ او هر تجربهای را دریافت میکند و میکوشد آن را درک کند — حتی اگر برای این کار مجبور باشد با بیرحمانهترین صداقت روبهرو شود. این کار مستلزم آن است که تمام تصورات و باورهای پیشساختهای را که شاید در گذشته پذیرفتهای، کنار بگذاری و همهٔ باورهایت را در معرض بررسی انتقادی قرار دهی. هیچ باوری و هیچ منبعی از اندیشه، فارغ از منشأ، اعتبار، یا قدرت احساسی آن، از این ارزیابی در امان نیست. برای آنکه فلسفی بیندیشی، باید خودت بیندیشی.
- فیلسوفان تنها به بیان نظرات شخصی یا گفتوگوی بیهدف بسنده نمیکنند. بلکه، فیلسوفان استدلالهایی ارائه میدهند که بر پایهٔ مقدماتی بنا شدهاند—مقدماتی که دیگر فیلسوفان میتوانند و خواهند توانست آنها را به چالش بکشند. هدف تفکر فلسفی این نیست که «حق با تو» باشد، بلکه این است که پرسشهای خوبی مطرح کنی و به درک و فهم نزدیکتر شوی.

2. فلسفه بخوان
صدها سال تفکر فلسفی پیش از آنکه تو به بررسی جهان بپردازی، رقم خوردهاند. آموختن دربارهٔ اندیشههای فیلسوفان دیگر، ایدهها، پرسشها و مسائل تازهای را پیش روی تو خواهد گذاشت که بتوانی دربارهشان تأمل کنی. هرچه بیشتر فلسفه بخوانی، فیلسوف بهتری خواهی شد.
- معدود کارهایی هستند که برای فیلسوف مهمتر از خواندن باشند. پروفسور فلسفه «آنتونی گریلینگ» خواندن را وظیفهای با «اهمیت شدیداً عقلانی» توصیف کرده و پیشنهاد میکند که آثار ادبی را در صبح بخوانی و آثار فلسفی را در ادامهٔ روز مطالعه کنی.
- کلاسیکها را بخوان. برخی از ماندگارترین و نیرومندترین اندیشههای فلسفی در فلسفهٔ غرب، از فیلسوفانی چون افلاطون، ارسطو، آگوستین، توماس آکویناس، دانس اسکوتوس، هیوم، دکارت و کانت سرچشمه گرفتهاند.
فیلسوفان امروزی توصیه میکنند که با آثار مهم این متفکران آشنا شوی. در فلسفهٔ شرق نیز اندیشههای لائو تزه، کنفوسیوس و بودا به همان اندازه ماندگار بودهاند و هر فیلسوف نوپا شایسته است که توجه خود را به آنها معطوف کند. - در عین حال، اگر شروع به خواندن اثری از یکی از این اندیشمندان کردی و احساس کردی که برایت انگیزهبخش یا الهامبخش نیست، نترس که آن را کنار بگذاری و اثری دیگر را بخوانی که برایت جالبتر باشد.
همیشه میتوانی بعدها به آن اثر بازگردی. - دنبال کردن یک دورهٔ کارشناسی در رشتهٔ فلسفه، راه خوبی برای سامان دادن به این مطالعات است؛ بااینحال، بسیاری از فیلسوفان بزرگ نیز خودآموخته بودهاند.
- مطالعهٔ فراوان را با نوشتنِ تأملبرانگیز دربارهٔ خود، متعادل کن. جایی که مطالعه، دیدگاه تو را نسبت به جهان گسترش میدهد، نوشتن به تو عمق فهم میبخشد. از همان ابتدا شروع کن به نوشتن تأملاتت دربارهٔ متنهای فلسفیای که میخوانی.

3. کلان بیندیش
زمانی را صرف اندیشیدن به جهان، معنای زندگی، مرگ، بودن و چرایی آنها کن. این موضوعات تو را به پرسشهای بزرگ، بیپاسخ، و گاه غیرقابلپاسخ رهنمون میسازند—پرسشهایی که تنها فیلسوفان، کودکان خردسال، و افراد بسیار کنجکاو، تخیل و شهامت کافی برای طرح آنها دارند.
حتما بخوانید: چگونه یک زن آلفا باشیم؟
- موضوعات بهظاهر «عملیتر»، مانند آنهایی که از علوم اجتماعی (مانند علوم سیاسی یا جامعهشناسی)، هنرها، و حتی علوم طبیعی (نظیر زیستشناسی و فیزیک) سرچشمه میگیرند، نیز میتوانند خوراکی غنی برای اندیشهٔ فلسفی فراهم کنند.

4. در بحث و گفتوگو شرکت کن
در کنار پرورش تفکر انتقادی، باید در هر بحثی که میتوانی، شرکت داشته باشی. این کار توانایی تو را در اندیشیدن آزادانه و انتقادی افزایش میدهد. در واقع، بسیاری از فیلسوفان تبادل پرشور و پویای اندیشهها را یکی از راههای مهم رسیدن به حقیقت میدانند.
- هدف اینجا پیروزی در یک رقابت نیست، بلکه آموختن و گسترش مهارتهای اندیشیدن است. همیشه کسی خواهد بود که چیزی را بهتر از تو بداند، و تکبّر، مانعی بزرگ در راه آموختن از او خواهد بود. ذهنی باز داشته باش.
- استدلالهایت را منطقی و محکم نگه دار. نتیجهگیریها باید بهدرستی از مقدمات پیروی کنند، و مقدمات نیز باید پشتوانهای از شواهد داشته باشند. شواهد واقعی را سبکسنگین کن و اجازه نده که صرفاً بهخاطر تکرار یا نادانی، نظرت تغییر کند. تمرین در ساختن و نقد کردن استدلالها، برای هر فیلسوف در حال رشد، امری حیاتی است.

بخش دوم: تمرین فلسفه
1. رویکردی برای بررسی و پژوهش پیدا کن و آن را تمرین کن
بخشی مهم از فلسفه، بررسی و تحلیل جهان است. بهبیان دیگر، یکی از وظایف اصلی فلسفه یافتن راههایی برای تعریف و توصیف ساختارها و الگوهای بنیادی زندگی است—که غالباً از طریق تجزیهٔ آنها به اجزای کوچکتر صورت میگیرد.
- هیچ روش واحد و برتری برای بررسی وجود ندارد؛ بنابراین لازم است رویکردی را توسعه دهی که هم از نظر فکری دقیق باشد و هم برای خودت قانعکننده و جذاب.
- تصمیماتی که در این مرحله میگیری شامل نوع پرسشهایی است که خواهی پرسید یا نوع روابطی که مایلی بررسی کنی. آیا به وضعیت انسان علاقهمندی؟ به نظامهای سیاسی؟ به روابط میان مفاهیم یا میان واژهها و مفاهیم؟ تمرکز بر حوزههای گوناگون ممکن است تو را به سمت رویکردهای متفاوتی در طرح پرسشها و شکلدادن به نظریهها هدایت کند. مطالعهٔ آثار فلسفی دیگران، در این مسیر به تو کمک خواهد کرد، زیرا تو را با شیوههایی آشنا میسازد که دیگر اندیشمندان در گذشته از آنها برای پرداختن به فلسفه بهره بردهاند.
حتما بخوانید: چگونه زندگی خود را تغییر دهیم؟
- برای مثال، برخی فیلسوفان تنها به ذهن و منطق خود اعتماد میکنند، نه به حواس، که ممکن است ما را فریب دهند. رنه دکارت، یکی از محترمترین فیلسوفان تاریخ، چنین رویکردی داشت. در مقابل، برخی دیگر از مشاهدات مستقیم خود از جهان پیرامونشان بهعنوان بنیانی برای پژوهش در باب ماهیت آگاهی استفاده میکنند. این دو، رویکردهایی بسیار متفاوتاند، اما هر دو به یک اندازه معتبر و قابل توجه هستند.
- اگر بتوانی، بسیار ارزشمند است که خودت منشأ پژوهش فلسفیات باشی. از آنجا که همواره به خودت دسترسی داری، هر مسیر تحقیقی که در مورد خودت انتخاب کنی (و این مسیرها میتوانند بسیار متنوع باشند) به تو این امکان را میدهد که همیشه مقداری پیشرفت داشته باشی. دربارهٔ مبنای باورهایت بیندیش. چرا به آنچه باور داری، باور داری؟ از صفر شروع کن و استدلالهایت را با دقت بازبینی و زیر سؤال ببر.
- فرقی نمیکند تصمیم گرفتهای تمرکز پژوهشت را بر کجا بگذاری، تلاش کن که در اندیشهات نظاممند باشی. منطقی و سازگار بیندیش. به مقایسه و مقابله بپرداز، چیزها را در ذهنت تجزیه کن تا بفهمی چگونه کار میکنند، بپرس که چه میشود اگر دو چیز را با هم ترکیب کنیم (ترکیب یا سنتز)، یا اگر چیزی را از یک فرایند یا رابطه حذف کنیم (حذف). اینگونه پرسشها را در شرایط مختلف مدام مطرح کن.
- چهار حوزهٔ ذهنی وجود دارند که به تو در اندیشیدن کمک میکنند:
1. آگاهی همگرا : یعنی تمام درکها و دانستههای فعلی—پژوهشهای تو از همینجا آغاز میشود.
2. تفکر انتقادی: منطق و استنتاج.
3. تفکر خلاق: استقرا و برونافکنی
4. تفکر واگرا: تداعی آزاد
این استراتژیها، مسیر ذهنی تو را از آنچه اکنون میدانی به سمت آنچه میخواهی کشف کنی گسترش میدهند و با گشودن «پنجرهٔ شناختی»، ابزارهایی قدرتمند برای تأمل و تفکر عمیق فراهم میسازند.

2. نوشتن ایدههایت را آغاز کن
دربارهٔ موضوعاتی که در آنها پژوهش میکنی، آنچه فکر میکنی را بنویس—حتی ایدههایی را که فکر میکنی «نباید» بنویسی (شاید چون میترسی دیگران آنها را احمقانه بدانند). حتی اگر به نتایج شگفتانگیزی نرسی، در حال آشکار کردن پیشفرضها و باورهای ناپیدای خودت برای خودت خواهی بود. احتمالاً شگفتزده خواهی شد که برخی از این فرضها چقدر میتوانند سادهانگارانه یا کودکانه باشند—و در همین فرآیند، تو رشد خواهی کرد.
- اگر نمیدانی از کجا باید شروع کنی، میتوانی با پرسشهایی آغاز کنی که فیلسوفان دیگر در گذشته به آنها پرداختهاند؛
برای مثال، اینکه چگونه باید با مسألهٔ وجود خدا برخورد کرد، یا اینکه آیا ما ارادهٔ آزاد داریم یا تحت سلطهٔ سرنوشت هستیم. - قدرت واقعی فلسفه در تداوم اندیشهای است که از طریق نوشتن حفظ میکنی. وقتی روی یک مسئلهٔ فکری کار میکنی، ممکن است یک یادداشتِ تنها، در لحظه، چیز زیادی به تو ندهد، اما وقتی بارها در طول روز (یا روزها) به همان مسئله بازمیگردی، شرایط مختلفی که با آنها روبهرو میشوی، به تو امکان میدهند تا بینشهای تازهای را وارد تأملت کنی. این همان قدرت انباشتهٔ تفکر است که تو را به لحظات «یافتم!» خواهد رساند.

3. برای خودت فلسفهای در زندگی پدید آور
همزمان با نوشتن، باید کمکم شروع به پرورش چشمانداز فلسفیِ خودت کنی—با رسیدن به ایدههایی منطقی و سنجیده دربارهٔ زندگی و جهان.
- این کاملاً طبیعی است که فیلسوفان، بهمرور زمان، دیدگاهی خاص نسبت به یک مسئله اتخاذ کنند. این دیدگاهها، چارچوبها یا الگوهای فکری هستند. بسیاری از بزرگترین فیلسوفان، چنین چارچوبهایی را در آثار خود توسعه دادهاند. اما در عین حال، همواره به خاطر داشته باش که هر مسئلهای را با دیدی انتقادی بررسی کنی.
حتما بخوانید: چگونه شخصیت خود را تغییر دهیم؟
- وظیفهٔ محوریای که در تلاش فلسفی نهفته است، توسعه دادنِ «مدل» است. چه از آن آگاه باشیم یا نه، هر یک از ما دارای مدلی استنتاجی از واقعیت است—مدلی که دائماً بر اساس مشاهداتمان تغییر میکند تا با تجربههای جدید سازگار شود. ما میتوانیم از استدلال قیاسی بهره بگیریم (مثلاً: «با توجه به وجود جاذبه، واضح است که وقتی سنگ را رها کنم، سقوط خواهد کرد») .همچنین از استدلال استقرایی استفاده کنیم (مثلاً: «من این الگوی آبوهوایی را بارها دیدهام؛ احتمالاً دوباره باران خواهد آمد»). تا این مدل را با تقریبهای پیدرپی و بهتر بسازیم. فرآیند ساختن یک نظریهٔ فلسفی، همان فرآیند آشکار کردن این مدلها و بررسی دقیق آنهاست.

4. بازنویسی کن و بازخورد بگیر
در طی چند پیشنویس، باید ایدههایت را بهشکل رسمیتر ساماندهی کرده و آنها را در اختیار دیگران قرار دهی تا بخوانند. میتوانی از دوستان، اعضای خانواده، معلمان یا همکلاسیهایت بخواهی که نظر خود را دربارهٔ نوشتههایت بیان کنند، یا میتوانی نوشتههایت را بهصورت آنلاین—از طریق یک وبسایت، وبلاگ یا انجمن گفتگو—منتشر کنی و در آنجا به دنبال بازخورد باشی.
- آمادهٔ دریافت نقد باش، و از آن برای بهبود ایدههایت استفاده کن. همیشه به خاطر داشته باش که شواهد ارائهشده را تحلیل کنی تا به درک عمیقتری برسی، و اجازه بده دیدگاهها و انتقادهای دیگران، اندیشهٔ تو را گسترش دهند.
- مراقب نقدهایی باش که نشانهای از گفتوگوی اندیشمندانه در آنها دیده نمیشود—مثلاً اینکه منتقد اصلاً مقدمهٔ تو را درک نکرده، یا حتی آن را نخوانده باشد. چنین افرادی تصور میکنند اندیشمندند، اما در واقع، اصول فلسفیای را که در اینجا مطرح شده نپذیرفتهاند، با این حال خود را محق میدانند که در حوزهٔ فلسفه اظهارنظر کنند. اینگونه «بحثها» بیثمر، فرساینده، و بیپایان خواهند بود.
- پس از دریافت بازخورد از خوانندگان، بار دیگر نوشتهات را بازنویسی کن، و بازخوردهایی را که مفید میدانی، در نسخهٔ جدید بگنجان.

بخش سوم: تبدیل شدن به یک فیلسوف حرفهای
1. مدرک تحصیلیِ پیشرفته بگیر
برای آنکه بتوانی فلسفه را بهصورت حرفهای دنبال کنی، باید مدرک دکترا، یا دستکم مدرک کارشناسیارشد (فوقلیسانس) بگیری.
- کسب درآمد از فلسفه یعنی بهکارگیری دانش و (امیدوارانه) خرد خود برای تولید آثار اصیلِ اندیشهٔ فلسفی، و معمولاً برای آموزش دادن این حوزه به دیگران. به بیان دیگر، فیلسوف حرفهای در دنیای امروز، معمولاً یک دانشگاهی (آکادمیک) است—و این، مستلزم داشتن مدرک تحصیلیِ پیشرفته است.
حتما بخوانید: تبدیل ایده به واقعیت
- همچنین، دشواریهای تحصیل در دورهٔ تحصیلات تکمیلی، باعث تقویت بیشتر اندیشهٔ فلسفی تو خواهد شد. بهویژه باید بیاموزی که چگونه به شیوهای بسیار منضبط و دقیق، مطابق با استانداردهای نشریات علمی و پژوهشی، بنویسی.
- زمانی را صرف بررسی برنامههای آموزشی فلسفه در دانشگاههای گوناگون کن. آنهایی را انتخاب کن که با علایق تو بیشترین همخوانی را دارند، و فرایند درخواست (اپلای) برای آنها را آغاز کن. پذیرش در دورههای تحصیلات تکمیلی بسیار رقابتی است، پس انتظار نداشته باش که حتماً در اولین برنامهای که درخواست دادهای، پذیرفته شوی. بهتر است برای چندین دانشگاه درخواست بدهی—در حالت ایدهآل، حدود 10 تا 12 دانشگاه.

2. اندیشههایت را منتشر کن
حتی پیش از آنکه تحصیلات تکمیلیات به پایان برسد، باید کار انتشار بینشها و دریافتهای فلسفیات را آغاز کنی.
- نشریات علمی بسیاری وجود دارند که بر فلسفه تمرکز دارند. انتشار مقاله در این نشریات، به تو کمک میکند تا بهعنوان یک متفکر فلسفی شناخته شوی و شانس خود را برای استخدام بهعنوان استاد فلسفه افزایش دهی.
- ارائهٔ کارهایت در کنفرانسهای علمی نیز ایدهٔ بسیار خوبی است. شرکت در این رویدادها، فرصتی مناسب برای دریافت بازخوردهای بیشتر از اندیشمندان حرفهای دیگر است، و همچنین تأثیر مثبتی بر آیندهٔ شغلیات خواهد داشت.

3. یاد بگیر که چگونه آموزش دهی
بسیاری از بزرگترین فیلسوفان تاریخ، آموزگاران نیز بودهاند. علاوه بر این، هر دانشگاهی که بخواهد تو را برای فعالیت حرفهای در فلسفه استخدام کند، از تو انتظار خواهد داشت که به دیگر فیلسوفان نوپا آموزش دهی.
حتما بخوانید: اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی) چیست
- برنامهٔ تحصیلات تکمیلیات بهاحتمال زیاد فرصتهایی برای آموزش دانشجویان دورهٔ کارشناسی در اختیارت خواهد گذاشت، و این فرصتی است برای رشد و تقویت مهارتهای آموزشیات.

4. شغلی پیدا کن
پس از آنکه تحصیلات تکمیلیات به پایان رسید، جستوجو برای یافتن شغلی بهعنوان استاد فلسفه را آغاز کن. میتوان گفت که این روند حتی از فرایند پذیرش در دورهٔ تحصیلات تکمیلی نیز رقابتیتر و دشوارتر است. برای آنکه چندین بار رد شوی، باید آمادگی داشته باشی—پیش از آنکه نهایتاً موفق شوی.
- بسیاری از فارغالتحصیلان رشتهٔ فلسفه موفق به یافتن شغل دانشگاهی نمیشوند. با این حال، مهارتهایی که در طول تحصیلات تکمیلی میآموزی، در حوزههای شغلی دیگر نیز بسیار ارزشمند و کاربردیاند. همیشه میتوانی در وقت آزاد خود به کار فلسفی ادامه دهی.به یاد داشته باش که نوشتههای بسیاری از بزرگترین فیلسوفان تاریخ، در دوران زندگیشان بهعنوان آثار مهم شناخته نشدند.
- ارزش و سودمندی تفکر منظم و انضباطیافته، قابل اغراق نیست—حتی اگر شغل اصلی تو نباشد. در دنیای امروز، با دسترسی بیوقفه به حجم عظیمی از اطلاعات—که بخشی از آن گمراهکننده، یا بدتر، عامدانه مخرب سلامت روان افراد است. این ذهنِ پژوهشگرِ فیلسوف است که ابزارهایی برای تشخیص نیمهحقیقتها یا دروغهای مطلق در اختیار دارد.

سخن آخر
فیلسوف شدن یک مسیر بیپایانِ یادگیری، پرسشگری و درک عمیق از زندگی است. فلسفه تنها دانستن پاسخها نیست، بلکه هنر طرح پرسشهای درست و جسارت اندیشیدن متفاوت است. اگر بخواهی بهراستی فیلسوف شوی، باید صبورانه در جستوجوی حقیقت بمانی، ذهنی باز داشته باشی و از بازنگری در باورهایت نهراسی. فلسفه، نه شغلی ثابت بلکه شیوهای از زیستن است — راهی برای دیدن، فهمیدن و معنا دادن به جهان و خودِ زندگی.
مطالب مرتبط:
آشنایی مختصر با علوم ماوراءالطبیعه
دیدگاه ها