چقدر مهم است که دیگران در موردم چه فکری می کنند؟

چقدر مهم است که دیگران در موردم چه فکری می کنند؟ ارزش من به عنوان یک انسان به این بستگی ندارد که دیگران چقدر مرا تأیید می کنند. به هیچ وجه عیبی ندارد که دیگران مرا تأیید نکنند، از من بدشان بیاید و نظرها و رفتارهای مرا قبول نداشته باشند.

آیا خیلی مهم است که دیگران راجع به آدم چه فکر می کنند؟ آیا همیشه تمام سعی تان را می کنید تا همه از شما راضی باشند. آیا باور دارید که با این کار همه دوستتان دارند و به شما احترام می گذارند. اگر احساس کنید کسی از شما بدش می آید، اگر از او انتقاد بشوید و یا کسی رفتار بدی با شما داشته باشد، شب خوابتان نمی برد. اگر آدم روراستی هستید شاید با خود می گویید: «نمی تونم تحمل کنم کسی از من بدش بیاد!» اما وقتی متوجه شوید بعضی افراد اطرافتان نظرشان این است که شما فردی  بی خاصیت هستید خیلی ناراحت شوید.

اما چرا؟

همه مردم آدم «مظلوم» را دوست دارند. چرا که نه؟ کسی که رفتارش طوری است که می شود گفت وجودش تقریبا حس نمی شود، کسی که با هیچکس چالشی ندارد یا تهدیدی برای هیچکس محسوب نمی شود، طبیعی است که هیچکس هم از او بدش نمی آید. نمی شود گفت که اطرافیان چنین آدمی را دوست دارند بلکه واقعیت این است که آنها فقط او را در حد انسانی که رفتارش قابل تحمل است پذیرفته اند، فقط همین. وقتی کسی در باره موضوعی نظری دارد، انتظار نمی رود کسانی که نظر مخالف او را دارند با او برخورد خوبی داشته باشند. اگر شما هویت فردی مستقلی را از خود نشان بدهید و در باره هر موضوعی ابراز عقیده کنید، طبیعی است که در معرض خرده گیری و انتقاد قرار می گیرید و این چیزی است که اجتناب ناپذیر است.

از نظر منطقی فهمیدن این مطلب آسان است که غیرممکن است همه کسانی که با ما آشنا می شوند از ما خوششان بیاید. ولی ما انسانها نمی توانیم همیشه منطقی باشیم و با مسائل عاقلانه برخورد کنیم. این یک نیاز عمیق انسانی است که دیگران دوستمان داشته باشند اما اینکه همیشه با شور و شوق زندگی کنیم و طوری رفتار کنیم که هیچ کس در دنیا از ما دلخور نشود نه تنها ممکن نیست بلکه باعث می شود دیگر خودمان نباشیم و به اصطلاح از خودبیگانه شویم. چاپلوسی و تملق دیگران را کردن، خود شیرینی کردن، جلب محبت دیگران، همیشه دست به عصا راه رفتن به این امید که همه دوستمان داشته باشند فقط ناامیدی و یک زندگی دروغین و پوچ را تضمین می کند. اگر همیشه طوری رفتار کنیم و کسی باشیم که فکر می کنیم دیگران دوست دارند آنطور باشیم، دیگر خودمان نیستیم.

دیگران در موردم چه فکری می کنند

چقدر مهم است که دیگران در موردم چه فکری می کنند؟

اگر بخواهیم بین اینکه طوری رفتار کنیم که دیگران دوستمان داشته باشند یا از ما متنفر باشند یکی را انتخاب کنیم، مسلم است اولی را انتخاب کنیم بهتر است. اما اگر قرار باشد برای اینکه دوست داشته شویم مجبور باشیم در مورد ارزشها، ایده آل ها، عقاید و نیازهای بنیادینمان شدیدا سازشکاری و مصالحه کنیم، به ندرت بهایی که برای این کار می پردازیم ارزشمند است. رئیس کارمند «بله قربان گو» در واقع او را تحمل می کند و به ندرت پیش می آید که این چنین افرادی به دلیل شایستگی به مقام و موقعیت برجسته ای برسند.

تحقیقات روانشناسی بعضی از دلایل اینکه چرا دو نفر از همدیگر خوششان می آید را مشخص کرده است، مثلا چون به هم شبیه هستند، چون به هم نزدیک هستند، چون ارزش های مشترک دارند. اما همیشه دلیل منطقی برای این کار وجود ندارد. گاهی هم نمی شود به صورت روشن و قطعی دلیلش را مشخص کرد. گاهی پیش می آید که یک نفر از ما بدش می آید صرفا به این علت که او را به یاد کسی می اندازید که در کودکی از او بدش می آمده. حتی ممکن است خودش هم از این موضوع آگاه نباشد. به هر حال شما نمی توانید جلوی نادانی و تعصب کسانی را بگیرید که به دلیل جنسی، نژادی، ظاهری و یا به هر دلیل دیگر از شما خوششان نمی آید.

اگر کسی به دلیل منطقی از شما بدش می آید، مثلا چون به او آسیبی رسانده اید، او را ناراحت کرده اید، به او توهین کرده اید، او را تضعیف کرده اید و يا خسارتی به او وارد کرده اید، می توانید به این فکر کنید که چطور آن اشتباه را جبران کنید. اما اگر کسی به دلیل حسادت، تعصب یا هر دلیل غیرمنطقی دیگر از شما بدش می آید، باید نسبت به نظر او بی تفاوت باشید. شما نمی توانید نسبت به کسانی که شما را دوست دارند، به خصوص نزدیکانتان و نیز کسانی که نیازهای اساسی شما را برآورده می کنند و نیز آنهایی که به شما خدمات ضروری ارائه می کنند بی تفاوت باشید اما اگر به تایید و تصدیق دیگران نیاز داشته باشید، نتیجه عکس می دهد و محکوم به شکست خواهید بود.

ارزش شما به عنوان یک انسان به این بستگی ندارد که چقدر دیگران شما را دوست دارند.

 پس این فکر که "نباید راز دلمان را به دیگران بگوییم، چون این کار مشکل ساز است." را کنار بگذارید.

بنابراین ارزش من به عنوان یک انسان به این بستگی ندارد که دیگران چقدر مرا تایید می کنند. به هیچ وجه عیبی ندارد که دیگران مرا تایید نکنند، از من بدشان بیاید و نظرها و رفتارهای مرا قبول نداشته باشند. مهم است این است که من به دیگران آسیب یا آزار نرسانم و آنها را استثمار نکنم. حتی گاهی اوقات بد هم نیست که بعضی از مردم از من بدشان بیاید. اگر دیگران را دوست داشته باشم با همنشینی با آنها برایم لذت بخش باشد، به آنها محبت می کنم. اما این کار را نمی کنم که تایید با محبت شان را به خودم جلب کنم. در روابط بین انسانها کیفیت مهم تر از کمیت است. کیفیت دوستی مان مهم تر از این است که چند نفر ما را دوست دارند. شاید دلیل اینکه بعضی ها از من بدشان می آید به خاطر مشکلات و مسائل روانی خودشان است، نه ضعف من. همواره به یاد داشته باشید که ارزش انسان به این بستگی ندارد که دیگران چقدر او را تأیید می کنند، مهم این است که انسان خود را همان طور که هست دوست داشته باشد.

از
8
رای