خواندن داستان برای بچه ها یک راه سرگرم کننده برای بیدار کردن کنجکاوی کودکان و تحریک قوه تخیل آنها است. با این حال، کودکان ممکن است همه داستان ها را خنده دار و جالب ندانند. در این دوره از تکنولوژی که فعالیتهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، اگر داستانها به شکل جالبی روایت نشوند، ممکن است نتوانند توجه کودکان را به خود جلب کنند. برعکس، اگر سبک روایت شما جذاب است، حتی ساده ترین و احمقانه ترین داستان ها هم می توانند بچه ها را بخندانند. بنابراین، اگر به دنبال داستانها، افسانهها یا کمیکهایی هستید که برای کودکانتان خندهدار باشد، این پست از سلام دنیا مجموعهای از داستان خنده دار برای کودکان و بهترین قصه شب قبل ازخواب بامزه و طنز برای بچه ها را آورده ایم. بخوانید و لذت ببرید.
10 داستان خنده دار برای خواندن برای بچه ها
فضایی ایجاد کنید که منجر به خنده شود. مطمئن شوید که آرام هستید و لحن خود را طوری تنظیم کنید که روایت مؤثرتر باشد. بیایید نگاهی به برخی از داستان های خنده دار شگفت انگیز تمام دوران داشته باشیم.
1. دهمین نفر گم شده
داستانی طنزآمیز که در آن توضیح می دهد چگونه راه حل مشکلات می تواند ساده تر از آن چیزی باشد که به نظر می رسد.
یک روز، ده مرد به ماجراجویی به رود گنگ می روند تا در رودخانه مقدس هند شنا کنند. آنها هنگام شنا دستان یکدیگر را می گیرند. اما وقتی از آب بیرون می آیند به نوعی فراموش می کنند که دست هم را بگیرند.پس از آمدن به ساحل، یکی از مردان ارشد می پرسد: « آیا همه ما سالم از رودخانه عبور کرده ایم؟ مردان باقی مانده شروع به نگاه کردن به یکدیگر می کنند. آنها گیج شده اند.حالا مرد ارشد از همه می خواهد که دستشان را بالا ببرند تا شمارش کنند. او شروع به شمردن می کند. وقتی شمارش به 9 می رسد، مردان دیگر شروع به جیغ زدن می کنند. آنها حتی به دنبال مرد دهم گم شده می روند.
حتما بخوانید: قصه های کودکانه با تصویر
یک فروشنده کلاه که به تماشای صحنه سرگرم کننده ادامه می دهد، کمک می کند. فروشنده به هر مرد یک کلاه می دهد و از آنها می خواهد که آن را بپوشند. مردها گیج می شوند که چه اتفاقی دارد می افتد. فروشنده از مرد ارشد می خواهد که تمام کلاه ها از جمله کلاه های خودش را جمع کند و همه آنها را بشمارد.همه از دیدن ده بازی شگفت زده و خوشحال می شوند. مردان احمق به فروشنده اعتبار می دهند که به آنها کمک کرده تا عضو گم شده خود را پیدا کنند و معتقدند که این یک جادو است. فروشنده برای هر کلاه پول خوبی می گیرد و با خوشحالی می رود.اما راز واقعی پشت همه اینها چه بود؟ مردها فراموش کردند که خودشان را بشمارند و از این رو، تعداد آنها همیشه 9 بود.
2. بی حساب شدیم
داستانی که ارتباط بین اعمال و پیامدهای آنها را برجسته می کند.
روزی ناصرالدین به حمام ترکی می رود. از آنجایی که به او یک حوله کهنه و یک عبا پیشنهاد می شود، از اینکه کسی به او توجهی نمی کند ناراحت است. او چیزی نمی گوید اما هنگام بازگشت یک انعام خوب در پیشخوان می گذارد. یک هفته بعد برمی گردد و این بار بسیار مورد استقبال قرار می گیرد. او تحت درمان سلطنتی قرار می گیرد و خدمات اضافی نیز ارائه می شود. حجه خوشحال است اما به سختی انعام می دهد. همه متعجب و کنجکاو هستند که بدانند چرا این بار فقط یک انعام گذاشت. او می گوید: « نکته امروز مربوط به خدمات ارائه شده در آخرین بازدید است. و انعام داده شده در آن زمان برای امروز بود.»
3. لباس جدید امپراطور
روایتی که خطرات تحت تأثیر قرار گرفتن آسان توسط دیگران را برجسته می کند.
امپراتوری زندگی می کرد که دوست داشت هر روز لباس های نو و گران قیمت بپوشد. او بارها در روز لباس خود را تغییر می داد و در حالی که از وظایف خود به عنوان حاکم غفلت می کرد، نهایت توجه را به آراستگی خود می کرد.
یک روز، دو نفر که خود را به عنوان بافنده نشان می دهند، امپراتور را ملاقات می کنند. آنها امپراطور را متقاعد می کنند که پارچه ظریفی دارند که فقط برای مردان عاقل و صادق قابل مشاهده است. وانمود می کنند که پارچه را نشان می دهند و امپراطور مجبور می شود طوری رفتار کند که گویی پارچه را می بیند مبادا او را احمق و نادرست بخوانند. امپراطور این دو نفر را اجیر می کند تا لباس مخصوصی برای او بسازند.
حتما بخوانید: 12 کتاب داستانی برای کودکان 10 ساله
آنها مدام تظاهر به بافتن لباس می کنند و همه در دربار پادشاه مجبور می شوند طوری رفتار کنند که گویی لباس زیبایی را می بینند که برای امپراتور بافته می شود. یک روز این افراد اعلام میکنند که جامه آماده است و از امپراتور میخواهند آن را برای راهپیمایی آینده بپوشد. اگرچه امپراطور نمی توانست ردای را ببیند، او مجبور است. وانمود می کند که عبایی بر تن دارد و برهنه به صفوف می رود. هیچ کس نمی خواهد که او را احمق یا نادرست خطاب کنند. از این رو، همه مردم در مورد برهنه بودن امپراتور سکوت می کنند. با این حال، کودکی که بی گناه است، نتوانست جلوی خود را بگیرد و با صدای بلند می گوید: " امپراتور در واقع برهنه است ." سپس یک کودک دیگر شروع به خندیدن می کند و خنده همه جا پخش می شود. امپراتور گیج شده است، اما چاره ای ندارد و به راه رفتن در صفوف ادامه می دهد.
او تصمیم میگیرد جنایتکاران را مجازات کند، اما آنها با پول هنگفتی که به عنوان پاداش لباسهایی که بافته اند گرفته اند و رفتهاند.
4. تصادف مورچه
داستانی که اهمیت رعایت اقدامات احتیاطی را برجسته می کند.
در شهری دور، یک زوج منحصر به فرد زندگی می کردند - فیل و همسرش مورچه. یک روز در حالی که پس از یک روز کاری طولانی با اسکوتر خود به خانه باز می گردند، اتفاق غیرمنتظره ای رخ می دهد. آنها با یک حادثه روبرو می شوند. فیل به شدت زخمی می شود. اما مورچه سالم است.حدس بزنید چگونه؟ زیرا مورچه سواری امن است و کلاه ایمنی بر سر داشت.
داستان خنده دار قورباغه
5. قورباغه ای که شکمش می ترکد
افسانه ای در مورد رها کردن غرور و احترام به دیدگاه های دیگران.
این فانتزی درباره دو قورباغه است - پدر و پسری که با هم در یک برکه زندگی می کردند. یک روز پسر قورباغه در باغی مشغول بازی بود که گاوی را دید. او به برکه برمی گردد و به پدرش می گوید که یک هیولای ترسناک غول پیکر را دیده است. قورباغه پدر باور نمی کند و سعی می کند آن را دور کند. وقتی بچه اصرار می کند، پدر توجه می کند و پسر قورباغه شروع به توضیح می کند که "غول" چقدر بزرگ است.
قورباغه پدر هوای شکمش را پر می کند و از او می پرسد که آیا هیولا اینطور به نظر می رسد؟ پسر می گوید: " نه، خیلی بزرگتر است ." پدر کمی هوا در شکمش پر می کند و از پسر می پرسد که آیا غول آنقدر بزرگ بود؟ پسر دوباره می گوید نه. پدر بارها و بارها این کار را انجام می دهد تا اینکه شکمش با هوا بزرگ شود. قبل از اینکه بتونه این سوال رو بپرسه شکمش ترکیده بود. پدر از شدت درد شروع به گریه می کند.
6. یک مرد و سه اراذل و اوباش
وقتی به قضاوت خود اعتماد ندارید این اتفاق می افتد.
در دهکده ای دور، مردی بدون اینکه در ازای آن چیزی بخواهد به صاحبخانه کمک می کرد. او به شدت خرافاتی بود. صاحبخانه که تحت تأثیر کار قرار گرفته، روزی یک بز بزرگ سالم به مرد پاداش می دهد. مرد بز را بر روی شانه های خود حمل می کند و شروع به راه رفتن به خانه می کند. سه اراذل شرور او را مشاهده می کنند و تصمیم می گیرند او را فریب دهند. اولین اراذل نزد او میآید و میپرسد: چرا سگ را روی دوش میکشی ؟ مرد عصبانی می شود و به اراذل می گوید که این بز است و سگ نیست.
حتما بخوانید: فواید خواندن کتاب برای کودکان
در حالی که به راه رفتن ادامه می دهد، اراذل دوم از آنجا می گذرد و می پرسد که چرا گوساله مرده ای را روی شانه های خود حمل می کند. خشم مرد چند برابر می شود و می گوید: « ای احمق! نمی بینی این یک بز است؟ با این حال، سوال اراذل دوم بذر سوء ظن را در ذهن مرد می کارد. پس از طی مسافتی دیگر، اراذل سوم به مرد نزدیک میشود و با لحنی کنایه آمیز میپرسد: « چرا الاغ را روی دوش میکشی؟ ”مرد خرافاتی با این تصور که بز در واقع یک روح است می ترسد. همان جا می گذارد و فرار می کند. سه تا اراذل بز را می برند و به حماقت مرد می خندند.
7. ساندویچ برای شام
داستانی در مورد تبدیل موانع به فرصت با کمک دوستان.
این یک داستان کوچک از شوخ طبعی و طنز است. دو دوست که وکیل مدافع هستند به یک رستوران سر می زنند و نوشیدنی سفارش می دهند. آنها چیزی برای خوردن سفارش نمی دهند زیرا هر کدام یک ساندویچ در کیف خود دارند. مدافعان ساندویچ های خود را بیرون می آورند و شروع به خوردن می کنند. پیشخدمت می آید و با قاطعیت می گوید: "شما اجازه ندارید ساندویچ های خود را داخل رستوران بخورید."
دوستان باهوش به یکدیگر نگاه می کنند، می خندند و ساندویچ های خود را رد و بدل می کنند.
8. سن ساق پا
داستانی جالب درباره نقش همدلی و تفکر انتقادی در زندگی روزمره.
پیرمردی برای درمان درد وحشتناک پایش به پزشک مراجعه می کند. دکتر پاسخ می دهد و می گوید: متاسفم اما این ممکن است به دلیل کهولت سن باشد . او همچنین توضیح می دهد که چرا نمی توان هیچ کاری برای کمک به درد انجام داد. پیرمرد عصبانی می شود و از دکتر در مورد توانایی و تخصصش سوال می کند. این باعث عصبانیت دکتر میشود و از پیرمرد میپرسد: « چطور میگویی من چیزی نمیدانم و مقصر درد پای تو هستم؟ ” پیرمرد بیگناه پاسخ میدهد: « معلوم است که اشتباه میکنی. پای دیگر من هم در همین سن است اما اصلا درد ندارد! ”
9. مرد کچل و مگس
داستانی که اهمیت سنجیدن همه عوامل را قبل از هر اقدامی روشن می کند.
مردی کچل صاحب یک شیرینی فروشی بود که در آن آب نبات و شیرینی می فروخت. شیرینی ها مگس های زیادی را به خود جذب کردند و صاحبش تمام تلاش خود را کرد تا مگس ها روی شیرینی خود ننشینند. یک روز مگس غول پیکری می آید و روی شیرینی می نشیند. مرد کچل سعی می کند با دستانش آن را بزند، اما مگس فرار می کند و روی شیرینی دیگری می نشیند. مرد کچل دوباره سعی می کند او رو بزند، اما مگس پرواز می کند و روی ظرف دیگری می نشیند و این قضیه همچنان ادامه پیدا می کند.
مگس، مرد طاس را به چالش می کشد تا در صورت امکان کف بزند و به او آسیب برساند. مرد میگوید: «من میتوانم هر چیزی را قربانی کنم تا تو را از فروشگاهم دور کنم .» بعد مگس روی سر کچل مرد می نشیند. مرد کچل هم بدون فکر زیاد سر خودش را می زند تا مگس را بگیرد. مگس پرواز می کند و یک برجستگی قرمز بزرگ روی سر مرد می گذارد.
10. جوراب گم شده
روایتی در مورد اهمیت بها دادن به وسایل خود.
کارآگاه سوکسون یک کارآگاه درجه یک جوراب بود که کار بزرگی داشت - حل معمای جوراب های ناپدید شده. هر روز، جورابها از خانهها در سراسر جهان گم میشدند و هیچ کس نمیدانست کجا رفته است. برخی فکر می کردند که این یک روح یا یک هیولا است، اما کارآگاه سوکسون بهتر می دانست - این یک دزد جوراب بود.
او ماه ها به تعقیب دزد جوراب تا خشکشویی ها، دریچه های خشک کن و حتی کشوی جوراب در مثلث برمودا پرداخت. اما دزد همیشه یک قدم جلوتر بود. یک روز کارآگاه سوکسون شانس آورد. دزد را دید که در کوچه ای تاریک جوراب انداخت. این یک جوراب قرمز با خطوط سفید بود - امضای دزد. در ادامه مسیر، کارآگاه سوکسون دزد را در حال دسته بندی جوراب های دزدیده شده در یک انبار پیدا کرد. او منتظر لحظه مناسب ماند، سپس دزد را غافلگیر کرد و فریاد زد.
دزد جوراب دوید، اما کارآگاه سوکسون او را گرفت، دستبند زد و پرونده را حل کرد. دزد آنقدر جوراب را دوست داشت که به خاطر نرمی و رنگ های روشن آن ها را می دزدید. سارق که به مجازات مشروط محکوم شد، مجبور شد همه جوراب های سرقت شده را پس دهد. کارآگاه سوکسون قهرمان شد، جورابها را در سرتاسر جهان نجات داد.
چرا خواندن داستان برای بچه ها مهم است؟
از آنجایی که کودکان مانند اسفنج های کوچکی هستند که همه چیز را در اطراف خود جذب می کنند، مهم است که آنها را با فعالیت های سازنده احاطه کنید و محیطی مساعد برای یادگیری ایجاد کنید. یکی از مؤثرترین فعالیت هایی که می توانید آنها را به انجام آن تشویق کنید، خواندن داستان است.
خواندن داستان برای کودکان کمک می کند تا مهارت های سوادآموزی خود را بهبود بخشند و یاد بگیرند که چگونه عواطف و احساسات خود را کنترل کنند.داستان های اخلاقی می توانند به شما در آموزش درس های مهم زندگی کمک کنند. به عنوان مثال، خواندن داستانی با قهرمانی که با کابوسهای شبانه میجنگد یا قوانین را با بچههایتان دنبال میکند و بحث در مورد آن میتواند به شما کمک کند اهمیت پیروی از قوانین یا مدیریت چنین موقعیتهای دشواری را برای کودک توضیح دهید. علاوه بر این، این یک راه عالی برای دور نگه داشتن کودکان از صفحه نمایش است.
حتما بخوانید: قصه های کودکانه برای خواب پرنسسی
سوالات متداول
1. داستان های کودکان در طول زمان چگونه تغییر کرده است و چه روندهایی را می توان مشاهده کرد؟
داستانها و رمانهای کودکان امروزی حاوی موضوعات فعلی هستند تا آن را مرتبطتر کنند و درسهای زندگی واقعی را به کودکان بیاموزند. این داستانها مثل همیشه سرگرمکننده هستند، اما اخلاقیات داستانها به موضوعات مختلفی مانند قلدری، همجنسگرایی و نژادپرستی میپردازد.
2. خواندن داستان با صدای بلند برای کودکان چه فوایدی دارد؟
خواندن داستانها یا قافیهها با صدای بلند برای کودک ابتدا پیوند شما را با او بهبود میبخشد. واژگان و مهارت های شنیداری آنها را بهبود می بخشد و تفکر خلاق را تقویت می کند. همچنین به ایجاد عشق به مطالعه کمک می کند.
3. چند راهکار برای تشویق کودکان به خواندن و لذت بردن از داستان چیست؟
انتخاب داستانهای اخلاقی سرگرمکننده و جالب برای بچهها و خواندن آنها با صدای بلند میتواند کودکان را به خواندن و لذت بردن از داستان تشویق کند.
4. چگونه والدین می توانند داستان های مناسب سن را برای فرزندان خود انتخاب کنند؟
ناشران معمولاً روی جلد کتاب، محدوده سنی مناسب کودکان را ذکر می کنند. می توانید برای اطمینان از خرید مناسب ترین کتاب برای فرزندان خود به آن مراجعه کنید. ممکن است به دنبال افسانه ها یا داستان های الهام بخش با اخلاقیات برای کودکان باشید .
سخن اخر
مجموعه کلاسیک داستان های خنده دار و جالب ما را برای خواندن کودکان مفید نگه دارید، تا بتوانید برای هر روز یا شب یکی از آنها را انتخاب کنید و لحظاتی سرگرمکننده و باکیفیت را با فرزندان خود بگذرانید. شما به عنوان والدین باید با اهمیت قصه گویی برای کودکان آشنا باشید . آنها را سرگرم نگه می دارد و در عین حال تخیل آنها را تحریک می کند. داستان و خواندن باید برای جلب توجه فرزندان شما جذاب باشد. بنابراین، از مهارتهای روایی خود استفاده کنید و این داستانهای کوتاه را با استفاده از کتابهای مصور روایت کنید یا شخصیتها را برای فرزندانتان بازی کنید تا آنها را درگیر خود نگه دارید و منتظر داستان بعدی باشید. داستان های بامزه راه های بی دردسری برای خنداندن فرزند شما هستند.یک داستان ساده همراه با یک روایت پرشور می تواند لبخند را به لب بیاورد. امیدواریم از خواندن این داستان ها لذت برده باشید.
مقالات مرتبط:
معرفی 10 رمان عاشقانه جدید و جذاب برای خانم ها
8 راهکار ساده برای کمک به کودک خجالتی و کمرو
دیدگاه ها