هر دو سبک کیاروسکورو (سایه روشن) و تنبریسم ( تیره و تار) از انواع معروف نقاشی هنری ایتالیایی هستند. هر دوی آنها با استفاده از طیف گسترده ای از طیف های رنگ تیره و روشن ایجاد می شوند. علاوه بر استفاده متعدد هنرمندان ایتالیایی، تعدادی از هنرمندان اسپانیایی و هلندی نیز از این اشکال هنری در آثار هنری خود استفاده کرده اند. اگرچه هر دو مشابه به نظر می رسند، اما تفاوت های خاصی بین این دو سبک هنری وجود دارد. در این مقاله سلام دنیا قصد داریم سبک کیاروسکورو یا سایه روشن و سبک تنبریسم (تقابل روشنایی و تاریکی) معرفی کرده و تفاوت بین سبک کیاروسکورو (Chiaroscuro) و تنبریسم (Tenebrism) را بررسی خواهیم کرد.
شناخت سبک کیاروسکورو (Chiaroscuro)
کیاروسکورو (سایه روشن) تکنیکی از نقاشی رنگ روغن است که با استفاده از تضاد بین تاریکی و روشن، فرم های سه بعدی ایجاد می کند.
حتما بخوانید: آشنایی با مکتب های ادبی جهان
این تکنیک اغلب برای افزودن یک جلوه دراماتیک به اثر هنری استفاده می شود. با توجه به اصل اساسی، استحکام یک فرم را می توان با استفاده از نوری که در برابر آن می افتد کاملاً به دست آورد. برخی از مشهورترین هنرمندانی که از این تکنیک در هنر رنسانس استفاده کردند عبارتند از: رامبراند، کاراواجو و لئوناردو داوینچی.
شناخت سبک تنبریسم (Tenebrism)
اصطلاح تنبریسم از کلمه ایتالیایی Tenebroso گرفته شده است که به معنای کدر و تیره است. این یک سبک نقاشی است که از تضادهای چشمگیر در تاریکی و روشنایی استفاده می کند. در تنبریسم، تاریکی به ویژگی غالب نقاشی تبدیل می شود. این نوع تکنیک اغلب برای ایجاد درام در یک تصویر در حالی که یک افکت نورافکن به کار می رود استفاده می شود
.اگرچه سبک تنبریسم در دوران باستان به طور گسترده توسط هنرمندانی مانند آلبرشت دورر استفاده می شد، اما مخترع آن بیشتر میکل آنژ کاراواجو در نظر گرفته می شود. او یک هنرمند با سبک نقاشی باروک بود که در اواخر قرن شانزدهم فعال بود. او یک هنرمند ایتالیایی بود که در دوران خود در سیسیل، مالت، ناپل و رم بیشترین فعالیت را داشت. برخی از مشهورترین نقاشیهای تنبریسم او شامل شهادت سنت متی و فراخوان سنت متی است. آرتمیزیا جنتیلسکی نیز یکی از برجسته ترین هنرمندان سبک تنبریسم بود.
تفاوت بین سبک کیاروسکورو و تنبریسم
اگرچه شباهت های متعددی بین این دو تکنیک وجود دارد و ممکن است یک فرد غیرمتخصص تفاوت های بین کیاروسکورو و تنبریسم را تشخیص ندهد، نقاط خاصی وجود دارد که هر دو با هم متفاوت هستند:
حتما بخوانید: اصول طراحی گرافیک
1. ریشه ها
اگرچه آثار ماساچیو، مانند نقدینه خراج (Tribute Money) و تثلیث مقدس (Holy Trinity)، که در اوایل قرن پانزدهم توسعه یافتند، استفاده از تکنیک کیاروسکورو را نشان دادند، اما این اصطلاح بیشتر در مورد آثار هنری ایجاد شده توسط هنرمندان در دوران باروک و منریسم به کار میرود. اولین استفاده از این سبک از سایه زنی سه بعدی، همچنین به عنوان سایه نگاری یا skiagraphia شناخته می شود، در قرن پنجم توسط آثار آپولودوروس مشاهده شد. با این حال این یک شکل بدوی از هنر بیزانسی بود و در اواخر قرون وسطی در غرب اصلاح شد. تا سال 1400، این ویژگی در نقاشیها و تذهیبهای انجیل رایج شد. برجسته ترین هنرمندان سبک کیاروسکورو کاراواجو و رامبراند بودند که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم کار کردند.در مقایسه، تکنیک تنبریسم در هنر عمدتاً در قرن هفدهم توسط نقاشان ناپلی و اسپانیایی، به ویژه کاراواجو، به کار گرفته شد. کاراواجو این تکنیک را طی سال های 1571-1610 معرفی کرد و بسیاری از نقاشان دیگر از جمله ژرژ دلاتور، هندریک تر بروخن، گریت وان هونتهورست و فرانسیسکو دی زورباران از او پیروی کردند.
2. استفاده از نور
در نگاه اول، تکنیک های نقاشی کیاروسکورو و تنبریسم بیش از حد شبیه به یکدیگر به نظر می رسد. یک فرد معمولی بدون دانش زیادی در مورد تکنیک های نقاشی ممکن است نتواند تفاوت در تکنیک ها را تشخیص دهد. اما در اصل، تفاوت در استفاده از مناطق متمایز تاریک و روشن است.تکنیک تنبریسم به طور انحصاری برای ایجاد یک اثر دراماتیک در نقاشی استفاده می شود، به همین دلیل این تکنیک گاهی اوقات به عنوان نورپردازی دراماتیک نیز نامیده می شود. یک نقاش می تواند از این تکنیک برای برجسته کردن یک شخص، صورت یک فرد، گروهی از افراد استفاده کند، در حالی که سایر نواحی را سیاه می کند تا تضاد ایجاد کند. برعکس، تکنیک کیاروسکورو از سایه ها و نواحی تاریک برای افزایش افکت سه بعدی روی سوژه استفاده می کند. این تکنیک معمولاً برای تقویت مدلسازی فیگورهای خاص، بدون تمرکز توجه یا سیاهکردن کل قسمتهای نقاشی برای ایجاد یک جلوه دراماتیک استفاده میشود. به دلیل شباهت ها، استفاده از هر دو تکنیک کیاروسکورو و تنبریسم روی یک بوم رایج است.
3. دوران باروک
نقاشی های باروک به شدت بر استفاده از سایه ها برای ایجاد جلوه های دراماتیک متکی بودند. کاراواجو از روش تنبریسم برای به کارگیری نورپردازی دراماتیک در آثارش استفاده کرد. تکنیک او در سراسر اروپا گسترش یافت و تحت تأثیر او، کیاروسکورو به شکل بسیار محبوب هنری در ناپل تبدیل شد. هنرمندی مانند یوسپه دِ ریبرا و فرانسیسکو دی زورباران از تکنیک کیاروسکورو به عنوان یکی از ویژگیهای اساسی هنر باروک در اسپانیا استفاده کردند. آدام الشایمر نقاش آلمانی نیز از این تکنیک برای خلق صحنه های شبانه در نقاشی های خود استفاده کرد. نقاشان از شمال اروپا، رامبراند و پیتر پل روبنس، به طور انحصاری از تکنیک کیاروسکورو برای ایجاد جلوه های سه بعدی دراماتیک در آثار هنری خود استفاده کردند.
تا جایی که به تنبریسم مربوط می شود، کاراواجو هنرمندی است که بیشتر به خاطر اختراع آن شناخته می شود، اگرچه این تکنیک نقاشی توسط چندین هنرمند قبلی نیز از جمله ال گرکو، تینتورتو و آلبرشت دورر مورد استفاده قرار گرفت. اصطلاح تنبریسم اغلب به هنرمندان قرن هفدهم اطلاق می شود. آرتمیزیا جنتیلسکی یک هنرمند دوران باروک بود که کاراواجو را دنبال می کرد و در سبک تنبریسم برجسته بود. این هنرمندان برای روشن کردن قسمتهای خاصی از نقاشیها از منابع نور استفاده میکردند، در حالی که معمولاً از شمع استفاده میکردند. آنها اغلب صحنههای شمعی زیادی را در آثار خود نقاشی میکردند. بسیاری از نقاشان برای دستیابی به حالتی از آرامش و سکون از نورهای شدید استفاده می کردند. آنها معمولاً علاقه مند به ایجاد مناطق کم نور در نقاشی ها به جای مکان هایی با نور نقطه ای بودند. نور به آرامی در سایر قسمت های تصویر پخش می شد.
چند نمونه عالی از سبک نقاشی کیاروسکورو و تنبریسم
حالا که با تفاوت های تکنیک کیاروسکورو و تنبریسم آشنا شدید، نباید بین آثار هنری با استفاده از این تکنیک ها اشتباه بگیرید. مطالعه چند نمونه از هر دو سبک هنری به شما تصویر واضح تری از تفاوت هر دوی آنها با یکدیگر می دهد.
حتما بخوانید: معروفترین نقاشان معاصر ایرانی و آثار برجسته آنان
سبک کیاروسکورو
- Matchmaker اثر جرارد ون هانتورست یکی از بهترین نمونه های نقاشی کیاروسکورو است. این به خوبی از نور و تاریکی برای به تصویر کشیدن Carravagesque در نهایت استفاده می کند.
- هبوط صلیب اثر سر پیتر پل روبنس، نقاشی شده در طول 11-1610 یک نمونه پویا برای تکنیک کیاروسکورو است.
- میلاد در شب که در سال 1490 توسط جرارد کوچک سنت جان نقاشی شده است، عیسی نوزاد، آتش چوپان در پس زمینه، و فرشته ظاهر شده را به عنوان تنها منبع نور به تصویر می کشد. همه چیز دیگر در تاریکی رنگ آمیزی شده است.
- فراخوان سنت متی ساخته کاراواجو شاهکار تکنیک کیاروسکورو است و لحظه ای را به تصویر می کشد که عیسی به متی الهام کرد که بیاید و او را دنبال کند. این نقاشی تبدیل فوری قدیس را با استفاده از یک پرتو نور و انگشت عیسی که به دنبال آن اشاره می کند، به تصویر می کشد.
آثار بزرگ دیگری که او در کنار این شاهکار خلق کرد، الهام سنت متی و شهادت سنت متی بود.
سبک تنبریسم
- جان در بیابان اثر کاراواجو، نقاشی شده در سال 1604، بهترین نمونه از نقاشی سبک تنبریسم است. او از نور و تاریکی برای برجسته کردن قسمتهای خاص بدن و عضلات فیگور استفاده کرده است.
- شهادت سنت اندرو توسط یوسپه دِ ریبرا در سال 1628 نشان دهنده شهادت قدیس است در حالی که بدن او را روشن می کند و بقیه را در تاریکی به نمایش می گذارد.
- مردی که در نور شمع آواز می خواند، که بین سال های 1625 تا 1635 توسط آدام دی کوستر خلق شد، با موضوعی موسیقی نقاشی شده است. او از ابزار یک منبع نور سرپوشیده برای ایجاد جلوه های نوری بر روی لباس های فیگور استفاده کرده است. او دهان نیمه باز دارد تا حس درام افراطی ایجاد کند.
سخن پایانی:
سبک کیاروسکورو و تنبریسم هر دو بر کنتراست بالا بین سوژههای با نور روشن و پس زمینههای تاریک تمرکز میکنند. اما تفاوت اصلی بین سبک کیاروسکورو و تنبریسم در سایه ها یافت می شود. در جایی که کیاروسکورو از نور و سایه خود برای ایجاد عمق در پشت سوژه استفاده می کند، تنبریسم کاملاً سیاه می شود.
مطالب مرتبط:
بهترین وب سایت های طراحی الهام بخش خلاقانه خارجی برای ایده یابی
تذهیب، هنری برای جلای روح و ذهن