انجام ندادن کاری همیشه سریعتر از انجام آن خواهد بود. این جمله مرا به یاد برنامه نویسی قدیمی کامپیوتر می اندازد که می گوید: به یاد داشته باشید که هیچ کدی سریعتر از بی کدی وجود ندارد. همین فلسفه در زمینه های دیگر زندگی نیز صدق می کند. به عنوان مثال، هیچ جلسه ای سریعتر از عدم برگزاری جلسه نیست. این بدان معنا نیست که هرگز نباید در جلسه دیگری شرکت کنید، اما حقیقت این است که ما به بسیاری از چیزهایی که واقعاً نمیخواهیم انجام دهیم، بله میگوییم. جلسات زیادی برگزار می شود که نیازی به برگزاری ندارند. کدهای زیادی نوشته شده است که می توان آنها را حذف کرد. در این مطلب از سلام دنیا، ما به موضوع مهارت و قدرت در گفتن کلمه "نه" و اینکه چگونه مهارت نه گفتن کسب کنیم؛ پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
چگونه مهارت نه گفتن را به دست آوریم
چند وقت یکبار مردم از شما می خواهند که کاری انجام دهید و شما فقط پاسخ می دهید: "حتما". سه روز بعد، شما غرق در لیست کارهایتان هستید. ما از تعهدات خود ناامید می شویم، حتی اگر در وهله اول به آنها بله گفتیم. ارزش این را دارد که بپرسیم آیا چیزهایی ضروری هستند. بسیاری از آنها چنین نیستند، و یک «نه» ساده از هر کاری که کارآمدترین فرد می تواند انجام دهد، مولدتر خواهد بود. اما اگر فواید نه گفتن خیلی واضح است، پس چرا ما اغلب بله می گوییم؟
حتما بخوانید: نه گفتن راحت به اطرافیان پر توقع با این 10 دلیل قانع کننده
دلیل بله گفتن ما به هر درخواستی
ما با بسیاری از درخواستها موافقت میکنیم نه به این دلیل که میخواهیم آنها را انجام دهیم، بلکه به این دلیل که نمیخواهیم بیادب، متکبر یا بیفایده دیده شویم. اغلب، باید به کسی که در آینده دوباره با او تعامل خواهید کرد، نه گفتن را در نظر بگیرید - همکارتان، همسرتان، خانواده و دوستانتان. نه گفتن به این افراد می تواند بسیار دشوار باشد زیرا ما آنها را دوست داریم و می خواهیم از آنها حمایت کنیم. (ناگفته نماند، ما نیز اغلب به کمک آنها نیاز داریم.) همکاری با دیگران یک عنصر مهم زندگی است.
به همین دلیل، مهربانی در پاسخ شما می تواند مفید باشد. هر لطفی که می توانید انجام دهید و وقتی مجبور به نه گفتن هستید خونگرم و رک باشید. اما حتی پس از اینکه این ملاحظات اجتماعی را در نظر گرفتیم، به نظر می رسد بسیاری از ما هنوز در مدیریت مبادله بین بله و نه کار ضعیفی انجام می دهیم. ما بیش از حد خود را متعهد به چیزهایی می دانیم که به طور معنی داری باعث بهبود یا حمایت از اطرافیانمان نمی شود و مطمئناً زندگی ما را بهبود نمی بخشد. شاید یک موضوع این باشد که ما در مورد معنای بله و نه چگونه فکر می کنیم.
تفاوت بین بله و نه
کلمات «بله» و «نه» آنقدر در مقایسه با یکدیگر استفاده میشوند که به نظر میرسد وزن یکسانی در مکالمه دارند. در واقع، آنها نه تنها از نظر معنا متضاد هستند، بلکه از نظر تعهد در ابعاد کاملاً متفاوت هستند. وقتی نه می گویید، فقط به یک گزینه نه می گویید . وقتی می گویید بله، به هر گزینه دیگری نه می گویید . من دوست دارم که تیم هارفورد، اقتصاددان، گفته است: «هر بار که به درخواستی بله می گوییم، به هر چیز دیگری که ممکن است با گذشت زمان انجام دهیم، نه می گوییم.»
هنگامی که به چیزی متعهد شدید، قبلاً تصمیم گرفته اید که آن زمان آینده چگونه صرف شود. به عبارت دیگر، نه گفتن باعث صرفه جویی در وقت شما در آینده می شود. بله گفتن در آینده برای شما وقت می گذارد. خیر نوعی اعتبار زمانی است. شما این توانایی را حفظ می کنید که زمان آینده خود را هر طور که می خواهید بگذرانید. بله نوعی بدهی زمانی است. شما باید تعهد خود را در مقطعی پس بدهید. نه یک تصمیم است بله یک مسئولیت است.
حتما بخوانید: چگونه عادت سازی کنیم
نقش نه گفتن در زندگی شخص
نه گفتن گاهی اوقات به عنوان یک تجمل تلقی می شود که فقط صاحبان قدرت می توانند از عهده آن برآیند. و این درست است: رد کردن فرصتها زمانی آسانتر است که بتوانید به شبکه ایمنی که توسط قدرت، پول و اقتدار ارائه میشود، بازگردید. اما این نیز درست است که نه گفتن صرفاً امتیازی نیست که برای افراد موفق در میان ما محفوظ است. همچنین این یک استراتژی است که می تواند به شما کمک کند تا موفق شوید . نه گفتن مهارت مهمی است که باید در هر مرحله از حرفه تان توسعه دهید، زیرا مهم ترین دارایی زندگی را حفظ می کند: زمان شما.
همانطور که پدرو سورنتینو سرمایه گذار می گوید: "اگر از زمان خود محافظت نکنید، مردم آن را از شما خواهند دزدید." شما باید به هر چیزی که شما را به سمت اهدافتان هدایت نمی کند، نه بگویید. شما باید به عوامل حواس پرتی نه بگویید. همانطور که یکی از خوانندگان به من گفت، "اگر تعریف را در مورد نحوه اعمال نه گسترش دهید، این در واقع تنها هک بهره وری است (همانطور که در نهایت به هر گونه حواس پرتی برای بهره وری نه می گویید). هیچ کس این ایده را بهتر از استیو جابز تجسم نکرد که گفت: «مردم فکر می کنند تمرکز یعنی بله گفتن به چیزی که باید روی آن تمرکز کنید.
اما اصلا معنیش این نیست. یعنی نه گفتن به صد ایده خوب دیگر. باید با دقت انتخاب کنید.» در اینجا تعادل مهمی وجود دارد. نه گفتن به این معنا نیست که هرگز کاری جالب، نوآورانه یا خودجوش انجام نخواهید داد. این فقط به این معنی است که شما به طور متمرکز بله بگویید. هنگامی که عوامل حواس پرتی را حذف کردید، بله گفتن به هر فرصتی که به طور بالقوه می تواند شما را در مسیر درست حرکت دهد منطقی است. ممکن است مجبور شوید چیزهای زیادی را امتحان کنید تا بفهمید چه چیزی موثر است و از چه چیزی لذت می برید. این دوره از اکتشاف می تواند به ویژه در آغاز یک پروژه، شغل یا حرفه مهم باشد.
حتما بخوانید: چگونه عادت بد را به خوب تغییر دهیم
نحوه ارتقا دادن بیان کلمه نه در زندگی
با گذشت زمان، با ادامه پیشرفت و موفقیت، استراتژی شما باید تغییر کند. با موفقیت بیشتر هزینه فرصت زمان شما افزایش می یابد. در ابتدا، شما فقط حواس پرتی های آشکار را از بین می برید و بقیه را بررسی می کنید. همانطور که مهارتهایتان بهبود مییابد و یاد میگیرید آنچه را که مفید است از آنچه که مفید نیست جدا کنید، باید به طور مداوم آستانه بله گفتن خود را افزایش دهید. شما همچنان باید به عوامل حواس پرتی نه بگویید، اما همچنین باید یاد بگیرید به فرصت هایی که قبلاً از زمان استفاده خوبی می کرد نه بگویید، بنابراین می توانید برای استفاده های عالی از زمان فضا ایجاد کنید.
داشتن آن مشکل خوبی است، اما تسلط بر آن می تواند مهارت سختی باشد. به عبارت دیگر، شما باید "نه" های خود را به مرور زمان ارتقا دهید. ارتقاء نه به این معنی نیست که هرگز بله نخواهید گفت. این فقط به این معنی است که شما به طور پیش فرض نه بگویید و فقط زمانی بله را بگویید که واقعا منطقی باشد. به نقل از سرمایه گذار برنت بشور، "نه گفتن بسیار قدرتمند است زیرا فرصت بله گفتن را حفظ می کند." به نظر می رسد روند کلی چیزی شبیه به این باشد: اگر بتوانید نه گفتن به حواس پرتی بد را یاد بگیرید، در نهایت حق نه گفتن به فرصت های خوب را به دست خواهید آورد.
چطور "نه" بگوییم و چرا نباید برای "نه گفتن" خود جواب پس بدهیم؟
چگونه نه بگوییم؟
بسیاری از ما احتمالاً برای بله گفتن خیلی سریع و برای نه گفتن خیلی کند هستیم. ارزش این را دارد که از خود بپرسید در کجای این طیف قرار می گیرید. اگر در نه گفتن مشکل دارید، ممکن است استراتژی زیر که توسط تیم هارفورد ، اقتصاددان بریتانیایی که قبلاً به آن اشاره کردم، پیشنهاد شده است، مفید باشد. او می نویسد: "یک ترفند این است که بپرسید، "اگر امروز مجبور بودم این کار را انجام دهم، آیا با آن موافقت می کردم؟" این یک قانون بد نیست، زیرا هر تعهد آینده، مهم نیست که چقدر دور باشد، در نهایت به یک مشکل قریب الوقوع تبدیل خواهد شد. اگر فرصتی به اندازه کافی هیجان انگیز است که هر کاری را که در حال حاضر انجام می دهید کنار بگذارید، پس بله است. اگر اینطور نیست، پس شاید باید دو بار فکر کنید. این شبیه به روش معروف "Hell Yeah or No" از درک سیورز است.
حتما بخوانید: چگونه خودم را بشناسم
اگر کسی از شما میخواهد کاری انجام دهید و اولین واکنش شما «هل آره!» است، آن را انجام دهید. اگر شما را هیجان زده نمی کند، پس بگویید نه. این غیرممکن است که هر بار که با تصمیمی روبرو می شوید، این سؤالات را از خود بپرسید، اما هنوز هم تمرین مفیدی است که هر از گاهی دوباره آن را مرور کنید. نه گفتن می تواند دشوار باشد، اما اغلب ساده تر از جایگزین است. همانطور که نویسنده مایک داریانو اشاره کرده است، «اجتناب از تعهدات آسانتر از خروج از تعهدات است. نه گفتن شما را به سمت انتهای آسانتر این طیف نگه میدارد.» آنچه در مورد سلامتی صادق است در مورد بهره وری نیز صادق است: یک اونس پیشگیری ارزش یک پوند درمان دارد.
مرزها و حدودی که در زندگی برای خود تعیین می کنیم بسیار مهم هستند. مرزها این امکان را در اختیار ما قرار می دهند تا از انرژی خود محافظت نماییم و احساس تنبلی و استرس روزانه کمتری داشته باشیم و همچنین احساس اعتماد به نفس و عزت نفس داشته باشیم و در نتیجه روابط معنای بیشتری پیدا خواهند کرد. اما در ابتدای راه تعیین مرزها، شاید در حد مرگ بترسیم. چرا؟ چون بسیاری از ما هرگز این مرزها را ایجاد نکرده ایم، بلکه مانع از ایجاد آنها نیز شده ایم.
مرزها خط مشی ما هستند. آنها ارتباط کلامی (و گاهی اوقات غیر زبانی) ما با جهان و مردم این جهان را تعیین می کنند. تقریبا همه در حال کشمکش با مرزها هستیم؛ شاید هرگز این مرزها را در بزرگسالان خانواده خود مشاهده نکرده باشیم. مادری را تصور کنید که حتی با وجود خستگی به همه چیز بله گفته است یا پدری که هر کسی را به غیر از خودش در الویت قرار داده است. جامعه این نوع رفتارها را تحسین می کند، اما هرگز به احساسات اشخاص توجه نکرده است. ما معمولا به سلامت و رضایت افراد از روابط توجهی نمی کنیم. اگر توجه کنیم، ممکن است این رفتار را تحسین نکنیم. این رفتار در نهایت خشم نفرت انگیز، عصبانیت شدید و نشانی از بیماری است.
پس چگونه از نداشتن مرزهای مشخص مطلع باشید؟
شما به کلمه «نه» می اندیشید. اولین بار که به قدرت «نه گفتن» فکر کردم را به خاطر می آورم. بسیار ساده بود. ذهن من به وضوح متوجه شد که «نه» یک جمله کامل است و من نیازی به توضیح آن به خود نداشتم. در هنگام تمرین، نمی توانستم میزان ترس و اضطراب همراه با آن را باور کنم. تلاش می کردم که به خود توضیح نداده و عذرخواهی نکنم. یک نشانه روشن که باید انجام می دادم.
برخی از کارهای جدی که با مرزهای خودم باید انجام دهم
هنگامی که خود و نیازهای خود را بر شخص دیگر ترجیح می دهید شاید احساس گناه، ترس و شرمندگی (و هر احساس مشابهی را بنویسید) کنید. نداشتن مرزها یک نشانه جدی از این است که اعتماد به نفس شما به نوعی آسیب دیده است. تمایل به دوست داشته شدن و یا اجتناب از اختلاف یک امر طبیعی است؛ اما هنگامی که به قیمت احساسات شما تمام می شود، نیاز به کمی تأمل دارید. خبر خوب این است که مرزها همین کار را انجام می دهند. شما هرگز از خود نپرسیده و یا به ندرت از خود پرسیده اید که «قصد انجام چه کاری را دارم؟». هنگامی که مرزها مبهم باشند، معنای اصلی کلمه «خود» واقعی را از دست می دهیم. به فکر خود بودن در هر موقعیتی، خودخواهی نیست؛ بلکه مراقبت از خود است.
درک داشتن و حفظ مرزها یک مهارت است و نیاز به تمرین بسیار دارد؛ اگر احساس شکست یا ناامیدی می کنید، باید تنظیماتی را در نحوه عملکرد خود ایجاد کنید، قطع ارتباط کرده و متعهد شوید. افرادی با مرزهای مشخص، زندگی رضایت بخش تری دارند.
در این قسمت چند نکته برای ایجاد مرزها "نه" گفتن وجود دارد:
1. درک احساسات مردم، مسئولیت شما نیست
تفکر اساسی هنگامی که ما کاری را انجام می دهیم تا مردم «حس» بهتری داشته باشند؛ این است که ما مسئول احساسات مردم هستیم. برخی از اشخاص علاقه ای به شنیدن "نه" ندارند. برخی دیگر ممکن است تصور کنند که شما «خودخواه» یا «گستاخ» هستید. چگونگی احساسات مردم از عملکرد شما به تجربه های پیشین آنها در جهان بستگی دارد. آنها ارتباط کمی با شما داشته یا اصلا ارتباطی با شما ندارند. شما مسئول احساسات ایجاد شده در آنها نیستید.
2. "نه" بگویید و سپس ادامه دهید
دلیل اینکه مردم نمی توانند مرزهای خود را حفظ کنند این است که آن شخص به مرز چه واکنشی نشان می دهد. این موضوع فوق العاده حائز اهمیت است که «نه» بگویید و سپس آن شخص را از زندگی خود بیرون کنید. که به معنای خاموش کردن تلفن خود، به خواب رفتن و بستن درب است. شروع ایجاد مرزها برای بهتر شدن حال شما با نه گفتن است. برای انجام این کار باید همه جواب ها را مسدود کنید.
3. اجازه دهید که کلمات، اقدام ثانویه باشند
انسان ها موجودات کلامی هستند. ما عادت به بیان خود از طریق کلمات داریم. مرزها به این علت چالش برانگیز هستند که شامل پیگیری اقدامات می شوند. نه تنها باید کاری متفاوت انجام دهیم، بلکه باید از تمایل خود برای توضیح، عذرخواهی و یا منطقی کردن انتخاب های خود برای دیگری اجتناب کنیم. ما باید به اقدامات قاطع خود (یا به انفعال مربوط به وضعیت) متعهد شویم و از تمایل به صحبت کردن در مورد کار اجتناب کنیم. گاهی اوقات این کار به مفهوم برقرای ارتباط غیرکلامی از طریق اقدامات است.
سخن آخر
تلاش بیشتر در انجام کارهایی که اهمیتی ندارند تلف می شود تا کارهایی که ناکارآمد هدر می روند. اگر اینطور باشد، حذف مهارت مفیدتر از بهینه سازی است. به یاد جمله معروف پیتر دراکر می افتم که می گوید: «هیچ کاری به اندازه انجام کارآمد کاری که اصلاً نباید انجام شود، بی فایده نیست». پس برای اینکه بدانید چگونه مهارت نه گفتن را به دست آورید. این مطلب از سلام دنیا را از دست ندهید چرا که هر چه به آن نیاز دارید در همین جا گردآوری شده است. در صورت مفید بودن مقاله، لطفاً آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط:
روش افزایش عزت نفس و احساس ارزشمندی
روش پیدا کردن علاقه و مهارت های ضروری برای موفقیت